2005/10/09

در شهر خبری نيست

-کامپيوترم هنوز در حال غش و ضعف به سر می‌برد. مادربرد را فرستاده‌اند تهران تا درست بشود يا نشود و يک عدد نو بفرستند يا نفرستند و همان خراب‌شده را برگردانند که خودم از پس‌‌اش(از پس خريدن نوش در حقيقت) بربيايم.

-صبح‌ها هم کار می‌کنم، کار کردنی! مثل يک فقره جن خانگی خوب. قرار است يک پورتال اساسی بنويسم برای اداره که تن تمام پورتال‌نويسان دنيا بلرزد(احتمالن از خنده) و سکته کنند(باز هم احتمالن از خنده. گمان کنم حق‌شان است!). خودم را درگير ASP.NET کرده‌ام ناجور. خلاصه وب‌سرويس می‌نويسيم، آبجکت‌اورينتد کار می‌کنيم، دی‌ال‌ال سوار می‌کنيم، و حتا آب حوض و پيرزن! و جالبی قضيه اين‌جاست که آقايان نمی‌فهمند که چقدر فرق‌ است بين صفحات افتضاح استاتيک فعلی‌شان و کار سرورسايد تميزی که من انجام می‌دهم. البته دوستان برای تشخيص "هر" و "بر" و مشتقات هم‌وزن‌شان هم بايد بروند کلاس(در وقت اداری حتمن) و دوره ببينند و مدرکش را بگيرند بدهند امور اداری حقوق‌شان زياد شود(و البته بحث تشخيص هر و بر هنوز باقی). حالا بياييد به آقايان بفهمانيد چه داشتند و با چه جايگزين می‌شود. شکل‌ فعلی صفحه‌ها را از لينک پايين ببينيد تا بفهميد جريان چيست:

http://www.mums.ac.ir/vpfda/Ghaza%20Va%20daroo/Mavad%20Mokhadder/index.htm

-درس هم می‌خوانم. و بسيار کار سختی‌ست. خصوصن که رياضی مهندسی هم بخوانی(و از مرحوم هادوک نقل است که گفت:" خدا غضبت کنه!"). اما خب، انگيزه و وقت کافی و نظم، درس خواندن اين سری را تحمل‌پذيرتر و احتمالن مفيدتر کرده. البته اين‌که جواب بدهد يا نه بحث ديگری‌ست ... :)))

-و زنده هم هستم. درس و کار و کتاب و موسيقی و پيتزای پپرونی و دوست‌هايی که دورند و دوستم. اين فعلن کل زندگی من‌ است.

و به قول استاد دوپون: از اون هم بالاتر! همين!

No comments: