به دوستم که برای نوشته قبلی کامنت گذاشته:
اول اينکه ما با هم دعوا نداريم که! درسته که دولت فخيمه و حتا کريمه شده. اما ما هنوز چون خبر نداريم که محمود اومده، معتقد به گفتوگوی تمدنها و حتا متمدنها هستيم.
دوم، به نظرم بهتره قبل از قضاوت، به احتمال اشتباه هم فکر کنی :) چون در اين مورد به شدت اشتباه کردی
سوم، نگار عشق از دست رفتهی من نيست که بحثهای آخرمون رو با اشک و اندوه به ياد بيارم و بگم آه ای عشق! چه قساوتی! آه ای نگار! باشد که بر روی بیاصطکاکترين پوست موز بلغزی :)). نگار يکی از دوستهای خيلی خوب منه. بحث آخرمون هم توی همين هفته بوده(در بارهی شخص ثالثی) و من زمانی که اون شعر رو تو وبلاگ دوستم خوندم به شدت به موضوع بحثمون مربوطش ديدم و نوشتمش.
چهارم، من به شدت تکذيب میکنم در مورد تجربهی شخصی خودم. راستش هيچوقت تجربهی عشق آتشينی که به جنون کشونده و خرد کرده و آتشزده رو ندارم(نمیفهمماش). اما چيزی الان هست که به قول دوپون از اون هم بالاتر! از اون هم بهتره. يه جور رابطهی آروم و گرم. چيزی که باعث شده از لحظههای زندگيم لذت ببرم و آرامشی رو حس کنم که مدتها دنبالش بودم. خلاصه به شدت(و از اون هم بالاتر! ختا میتونم بگم به شدت) تکذيب میشود.
اين نوشته به نيت مرتفع کردن سوتفاهمات موجود بين نگارندهی اين سطور و راقم کامنت کذايی مرقوم شد به تاريخ پنجم آبان سنهی ۱۳۸۴ خورشيدی.
No comments:
Post a Comment