2006/01/31

و اين‌جا خاک می‌خورد

بدون شرح! خب خاک می‌خوره ديگه! من دقيقن ۱۴ روز پيش به دنبال سفر مادربزرگ محترم به استکبار جهانی(ايالات متحده سابق و حتا اسبق) و در پی اعتقاد قلبی من مبنی بر اشغال‌گر بودن امريکای جهان‌خوار، در يک حرکت نمادين خانه‌ی مادربزرگ مربوطه را اشغال نموده، به درس خواندن در سرزمين اشغالی مشغول‌ گرديديم. و طبيعتن در سرزمين اشغالی خبری از کامپيوتر و اينترنت نمی‌باشد. محل کارم هم که اينترنت وايرلس‌مون مرتب در حال قطع و وصل شدنه. يعنی در حقيقت يه خط مرده‌ست که گاهی به صورت کاملن اتفاقی و اشتباهی از دستش در می‌ره و وصل می‌شه و می‌شه کار کرد. خط تلفن‌مون هم که نويز داره(سيمش ظاهرن از پشت کامپيوتر مستقيمن به قعر زمين فرو رفته، از هسته‌ی کره زمين گذشته، از اون طرف بيرون اومده{احتمالن جايی در مرکز چين}، اون‌جا به يه جايی گره‌ش زدن و از همون مسير برش گردوندن پشت مودم). خلاصه وضعيتيه. اينه که تا ۴ هفته‌ی ديگه که من کنکورم رو بدم وضع بر همين منوال خواهد بود و اين ديوار خاک خواهد خوردن.

و اون درس من رو کشت.

بدون شرح! خب کشت ديگه! نه که درس خوندن و ياد گرفتن سخت باشه، اما وقتی بايد "تست" طراحی الگوريتم يا سيستم عامل بزنم، همه چيز خيلی مسخره می‌شه.

و اما پروژه

بعدش هم بايد پروژه‌ام رو بايد تکميل کنم راستی! اين ۴-۳ ماه اصلن ياد پروژه نبودم. اما ۳-۲ ماه پيش با استادم صحبت کردم کلن نصف پروژه عوض شد. حالا بايد حسابی کار کنم بعد از کنکور. اين هم از استراحت بعد از کنکور.

کات

کار دارم بايد برم. فعلن...

پ.ن: يادداشت‌های نويد از "خارج" رو بخونيد: ۱ ۲

No comments: