2006/05/03

آقا جان کنکور هم قبول نشدیم رفت. الان دیگر مهم نیست. فقط این می‌سوزاندم که من از 4 مجموعه درس، در 3 مجموعه(ریاضی، اختصاصی، زبان) درصدم مشابه یا بیشتر از یکی از دوستانم است، درصد دروس مشترک‌مان 18 درصد فرق می‌کند. 18 درصد یعنی 4 سوال غلط. بعد این دوست من رتبه اش به قبولی روزانه می‌رسد و من مجاز نشدم. یعنی 6 ماه درس خواندن و باقی قضایا به همین راحتی با 4 سوال غلط ... . البته زیاد مهم نیست. دانشگاه آزاد هنوز هست. کنکورش 10 روز دیگر است. البته دوست ندارم بروم آزاد. نه این که آن دید منفی باستانی نسبت به دانشگاه آزاد و سطح علمیش داشته باشم. آدم‌های باهوش زیادی را می‌شناسم که به دلیلی گذرشان به دانشگاه آزاد افتاده وهم کارشان خوب است، هم سطح علمی‌شان. نمونه‌اش هم همین پرگل بدجنس! اما خب، می‌دانیم که کلن نظر خوبی نسبت به دانشگاه آزاد در سطح جامعه وجود ندارد و مشکلاتی هست و ... بگذریم. اما آن‌جا هم کار خودم را خواهم کرد(خراب کاری احتمالن!). با اساتید فردوسی که روابطم را حفظ می کنم، پروژه‌ام را هم فردوسی برمی‌دارم(ظاهرن امکانش هست). در مورد تحقیق و دانش هم که همه می‌دانیم آن گل کذایی را که بعضی‌ها به تیم حریف می‌زنند، ما باید به سر خودمان بزنیم(تبعیض را می‌بینید تا به کجا؟) و البته به دست مبارک خودمان.

و البته ظاهرن من اشتباه کوچکی کرده‌ام و قبولی کنکور ارشد آزاد را با انرژی هسته‌ای اشتباه گرفته‌ام. یادم رفته بود. آن یکی حق مسلم ماست نه این یکی! لذا من بروم کمی بخوانم ببینم اوضاع از چه قرار بود...

پ.ن: خواندم و حسرتم بیشتر شد. همه‌ی درس‌ها یادم است و تست‌ها را به راحتی می‌زنم، انگار همین دیروز کنکور داده بودم. ای روزگار ...(چی؟ قدار؟ مکار؟ حفار؟ نجار؟ همکار؟ چی می‌گفتن به‌ش؟)

No comments: