بلاخره پروژه هم تحویل داده شد. آنقدری که نوشتن داکیومنت و پیگیری کارهای دانشگاه و نمره اذیت کرد، پیادهسازی SMS Gateway دردسر نداشت. استاد گرانمایه هم که ظاهرن میخواست تمام روشهای پیچاندن دانشجو را امتحان کند، به هر روش که میشناخت و چند روش ابتکاری البته، من را این چند هفته سر دواند. و البته یک فقره ۲۰ هم گرفتیم. ظاهرن هیچکدام از استادها فکر نمیکردند پروژه با موفقیت پیادهسازی شود، اما شده بود. خلاصه که خوششان آمد(کم پیش میآید که خوششان بیاید و کمتر پیش میآید که خوشآمدنشان را بروز بدهند).
حالا برای این ۲ ماه تا نتیجه کنکور ۲-۳ برنامه اساسی دارم. اما قبل از هر چیزباید عادت منظم نوشتن روی این تکه آجر را برگردانم.
تب فوتبال هم همه را بدجور گرفته. البته حالا همه با اخمهای درهم و نگاههای پرحسرت مسابقهها را نگاه میکنند، همه دلشان میخواهد مکزیک با خفت و خواری در مرحله بعد به آرژانتین ببازد(و حتا مارکز کچل بشود!). حتا من هم که هیچوقت از فوتبال خوشم نیامده(و به خاطر فوتبال، مسابقه نادال و فدرر را از دست دادم)، بعضی مسابقهها را نگاه میکنم(و حتا هیجان زده هم میشوم. فکر کن!!).
و چقدر ما نژادپرستیم! این همه جو ضد عربی؟ همه ظاهرن در حال ثانیهشماری برای بازی اسپانیا و عربستان هستند.
و این آقای پیمان یوسفی رسمن به لقب سوهان روح مفتخر شد. این همه تلاش برای بهکار بردن غلط اصطلاحات پیچیده فارسی در هنگام انجام مسابقه واقعن جای تقدیر و تشکر دارد. ما که هیچ، اما هر کس آقای یوسفی را دید، به جای من ازش بپرسد جریان "شکل گرفتن کارت زرد" را.
No comments:
Post a Comment