"شب با هم فیلم چشمان تاریک اثر نیکیتا میخالکوف را دیدند و صبح روز بعد، در حالی که در خواب بود، جان سپرد." -از مقدمه کتاب فاصله، مجموعه داستانهای ریموند کارور
زمان خوندن این جمله حس عجیبی داشتم. خیلی ساده درباره مرگ نوشته. خیلی ساده رو روشن. انگار که مردن صبح بعد از شبی که در آغوش همسرت فیلم میخالکوف رو ببینی، خیلی طبیعی، و حتا به طرز باشکوهی پیش پا افتاده است. انگار زندگی کارور، به سادگی تموم شدن همون فیلم و بیرون اومدن گریزناپذیرش از دستگاه، تموم شده.
No comments:
Post a Comment