ها ها یادم اومد "بز ریشدار قرمز" کی بود. اون بزه بود که مادر کیوکیو رو(که ابروهاش رو یه فرشته دستکاری کرده بود و مرتب بلند میشد) خورده بود.
داستانش رو "سروش کودکان" چاپ میکرد. یه مدتی یادمه به جای "کیهان بچهها"، سروش میگرفتم تا اون هم خراب شد. اول کیهان بچهها پر شد از مطالب تبلیغاتی و شعار، معصومیتاش رو از دست داد، بعدش هم سروش.
جالبه. برنامههای محبوب کودکی ما "سرندیپیتی"(اونهایی که رنگشون زرد بود و همگی با هم گریه میکردن رو یادتونه؟ :-)))) ) و "پت پستچی" و "فانوس دریایی" و "باغچه حیوانات" بود، حالا بچهها سریال نرگس رو دنبال میکنن. ما کیهان بچهها میخوندیم، حالا بچهها... اصولن چیزی میخونن؟ همگی دنبال پلی استیشن و گیمنت هستن! کی برای بچهها برنامه ریزی میکنه؟ نتیجهی این بچگی، چه جور آدمی میشه؟ نمیدونم... شاید یه خرده به نظر قدیمی بیاد، اما یه خرده معصومیت برای بچهها لازم نیست؟ واقعن با این مزخرفات بیارزشی که مرتب از نلویزیون به خورد ذهن تاثیرپذیر بچهها داده میشه، باید انتظار چه نتیجهای داشت؟
و جالبتر از همه، پدر و مادرهایی هستن که حاضر نیست به خاطر بچههاشون حتا یک لحظه تلویزیون رو خاموش کنن، و از سریال و فیلم مورد علاقهشون بگذرن. یه جور بیتفاوتی و بیمبالاتی نسبت به تربیت و فرهنگ تو کل جامعه دیده میشه. واقعن با بودجهی اون مزخرف ۷۵ قسمتی که از تلویزیون پخش شد، میشد چند جلد کتاب چاپ کرد؟ یا در سطح جامعه چقدر کار فرهنگی کرد برای بالا بردن ضریب نفوذ مطالعه؟ واقعن باعث تاسفه که تمام سرمایه و استعداد کشور اینطور هدر میره. استعدادهایی که نادیده گرفته میشه، و پولی که هزینهی مزخرفات مبتذل تلویزیونی میشه که همهشون، حتا برنامهی آشپزی و دوبله فیلمهای خارجی، به زور پر شده از (به اصطلاح!)ایدئولوژی نفرتانگیز مهوع.
بگذریم...
پ.ن: تصحیح میشود بزه(همون ریشدار قرمز) مادر کیوکیو رو نخورده بود، زندانی کرده بود. اصلن اصل ماجرا راجع به جستجوی کیوکیو برای مادرش بود.
No comments:
Post a Comment