2006/09/28

دیشب فیلم Constant Gardner را دیدم. بعد از مدت‌ها یک فیلم کم و بیش عالی دیدم. البته کنار دستم Sliding Doors و Closer هم بود. این طوری می‌شود دیگر! گاهی دندان‌گیر‌ترین فیلمی که نصیبت می‌شود Scary Movie است، گاهی هم این‌طور! اما فیلم عالی بود. بازی رالف فینس(تلفظ ‌اش چطور است؟ فینس یا فاینس؟) بی‌نظیر است، همین‌طور بازی ریچل وایس(دوباره، تلفظ اش درست است؟).
فیلم شاهکار نیست. از نظر من مقداری مشکل دارد. اول از همه رابطه جاستین و تسا... خب کمی غیرعادی است. آن برخورد اولیه و عشق آتشین با بازی بی‌نقص هنرپیشه‌ها عالی درآمده‌ است. اما چرا تسا در مورد کارش چیزی به جاستین نمی‌گوید؟ چرا جاستین را در تحقیقاتش و حقایقی که کشف می‌کتد شریک نمی‌کند؟ دلیل تسا(حمایت از جاستین) تا حدی قابل قبول به نظر می‌رسد، اما تا حدی. راستش جاستین قبل از قتل تسا، کمی ... بی‌اراده به نظر می‌رسد. انگار عمدن به مسائل واضح اطرافش فکر نمی‌کند. جاستین هیچ تلاشی برای شناخت همسرش نمی‌کند. عجیب نیست؟
در مورد شغل جاستین و تسا هیچ نمی‌دانیم. ماهیت دقیق شغل دیپلماتیک جاستین مشخص نیست. عملن تنها "کار"ی که جاستین انجام می‌دهد، رسیدگی به گیاهانش است. شغل تسا چطور؟ روزنامه‌نگار؟ فعال سیاسی؟ فعال اجتماعی؟ در افریقا چطور؟ فعالیت‌هایش داوطلبانه است؟ یا وابسته به سازمان ملل؟
رابطه تسا و سندی هم برای من کمی عجیب است. چرا تسا خودش را به خاطر آن نامه در اختیار سندی قرار دهد(لااقل به او پیشنهاد کند)؟ چرا از طریق جاستین وارد نشود؟ این همه پنهان‌کاری برای چه؟
و این خودویران‌گری تسا، این زندگی دوگانه، به چه انگیزه‌ای است؟ اتفاقی در گذشته؟ یا صرفن ندای وجدان؟
و چرا تسا به سادگی گزارشش را به جای مراجع دولتی به مطبوعات نداد؟ طبیعتن فیلم‌ساز نمی‌تواند قدرت رسانه‌ها را در جهان امروز انکار کند. تسا با توجه به شواهد پیش رو(نمونه آشکارش، سندی است) نمی‌تواند حدس بزند که نتیجه گزارشش در دولت، درخشان نخواهد بود؟
و فیلم در کجای افریقا اتفاق می‌افتد؟ شاید به دلیل درک ناکامل من از لهجه‌ی بازیگران، متوجه مکان اتفاقات نشدم، اما اگر مطرح نشده باشد آن‌وقت... تمام افریقایی که در فیلم نشان داده می‌شود، مناظر زیباست، همراه با فقر شدید. واقعن "تمام" افریقا دچار همین مشکلات است؟
اما جدای از این مسائل جزئی(باز، از نظر من) فیلم عالی بود. فینس هنرپیشه مورد علاقه من است. از ریچل وایس تا به‌حال فیلمی ندیده بودم، اما بازی‌اش درخشان است(برنده اسکار نقش مکمل شد). در تمام صحنه‌‌ها، چه صحنه‌های عاشقانه، چه زمانی که درگیر وقایع مربوط به مبارزه‌اش است، باورپذیر و دوست‌داشتنی است. و باز رالف فینس... در این‌که من فینس را دوست دارم شکی نیست! هرجای این نوشته هم که شد، اسمش را آوردم :-) اما بازی‌اش فوق‌العاده است. چه رفتار آرام و دلپذیر و کمی گیجش به عنوان دیپلمات میان‌پایه، چه به عنوان همسر تسا، عالی است. و اودیسه‌اش از قتل تسا تا قتل خودش به شدت باورپذیر است. فیلم در نیمه دوم(بعد از فلش‌بک‌ها) کمی فشرده می‌شود، اما فینس هیچ‌وقت قهرمان نیست و نکته اصلی همین است. اودیسه فینس رسیدن از نقطه A(همسر بی‌اطلاع همسر-به-قتل-رسیده) به نقطه B(قهرمان مبارزه با غول‌های دارویی) نیست. به نظر من "دور خود چرخیدن" است(اول به دنبال شایعات، و بعد از روشن شدن پاکی همسرش، به دنبال شناخت او، و البته، واقعیت بی‌رحم جنایت‌های غول‌های دارویی). در مورد خط اصلی داستان چیزی نمی‌نویسم که لذت دیدن فیلم کم نشود. اما دیدن فیلم اکیدن توصیه می‌شود.

پ.ن: من منتقد سینمایی نیستم، خود هم این مساله را می‌دانم. این‌ها فقط برداشت‌های خام من از فیلم بود.

No comments: