2005/03/02

معمولن وقتی در مورد يک اشتباه، پسوند "به اين بزرگی؟!" به کار برده می‌شه(با علامت سوال و تعجب) حتمن اتفاق بزرگی افتاده، که معمولن خوب هم نيست.

مسئله‌ی خيلی جالبی که چندباری به من ثابت شده اينه که وقتی همه‌چيز اشتباهه و جای آسمون و زمين عوض می‌شه (و خلاصه اوضاع خرابه!)، بهترين کاری که می‌تونی بکنی حرف زدن با يه دوست عاقله. باعث می‌شه مسائل رو خيلی بهتر بفهمی و چيزهايی که برات ذهنی و تا حدی غيرواقعی بودن، کاملن جا بيفتن.

تنها مشکلی که توی دانشگاه اذيتم می‌کنه(جدا از مسائل معمول اجتماعی که هميشه هست) اينه که اين مجموعه‌ی آدم‌های باهوش قالب‌هايی که خودشون توی اون قالب جا افتادن رو به عنوان بهترين قالب در نظر می‌گيرن. و مرتب در حال قضاوت درباره‌ی بقيه هستن!

روان‌شناسی فرهنگ عامه می‌خونم و لذت می‌برم. خوندن ديدگاه‌های کسی که نسبت به اين قضيه حرفه‌ای نگاه کرده برای من لذت‌بخشه. گرچه که هنوز هم معتقدم برای فهميدن درست رفتار اجتماعی، فقط روان‌شناسی کافی نيست. البته چون بحث اين کتاب دامنه‌اش خيلی وسيعه، به نظرم خوب تونسته بحث رو جمع کنه. اما فکر می‌کنم، علی‌رغم جالب و شايد درست بودن مطالبش، برای به دست آوردن يه ديدگاه کافی نيست.

جالبه که مرتب داره به تعداد دوست‌هايی که قراره تو تهران ببينم اضافه می‌شه.

يه نفر موبايلش رو گذاشته کنار و سعی می‌کنه به روش گذشته‌های دور(۳-۲ سال پيش!) زندگی کنه. فکر کنم ۳-۲ بار ديگه به‌ش بگم رابينسون کروزو مدرن، گياه‌خوار بشه و کلن از تمدن ببره!

و هنوز خواب رويايی دست‌نيافتنی‌ست...

Ciao

No comments: