2004/11/21

موسيقی جريان سيالی از اطلاعاته که مستقيماً و بی‌واسطه با مغز رابطه داره. انگار يه جور فيلتر جلو بقيهء ادراک حسی و تحليل‌های ما از شرايط(هر جور شرايطی. از مسائل محيطی تا عميق‌ترين فکرات) هست که موسيقی اون رو کنار می‌زنه و مستقيم با قسمت اصلی مغز مرتبط می‌شه.
اين که من اين روزها با صدای بلند موسيقی گوش می‌کنم، دقيقاً به خاطر اينه که گيرنده‌های حسی مغزم رو مشغول می‌کنه،و جدا از اين پراکنده‌گويی‌ها، خيلی ساده باعث می‌شه کم‌تر فکر کنم.

اين روزها بايد سنگين گوش کرد. بتهوون و پاگانينی و باخ (و البته گوستاو مالر!). يا متاليکا(از اون طرف!) و پينک‌فلويد و RadioHead (و البته راجر واترز!).
اين روزها نه مندلسون جواب می‌ده نه اشتراوس نه R.E.M و لورنا.
خلاصه‌ش که حسابی دارم از زندگی لذت می‌برم!

اون مرحوم هم جايی گفته بود

This thorn in my side
This thorn in my side is from the tree
This thorn in my side is from the tree I've planted
It tears me and I bleed

No comments: