.:ديوارنوشته ها:.
My personal notes
2005/11/30
ديروز تازه پنج دقيقه از شروع فيلم گذشته بود و من صبح ناشتايی داشتم تلقتلق تخمه ژاپنی میشكوندم و همينجوری زُل زده بودم به صفحه تلويزيون كه همسر گرامی در حاليكه داشت آشپزخونه رو مرتب و وسايل صبحونه رو آماده ميكرد گفت، آخه كيوان اينهم فيلم كه میبينی؟ خيلی مزخرفه. از اون به بعد بود كه ديگه صددرصد مطمئن شدم از شبهای روشن خوشم خواهد اومد!...
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment