2006/03/23

در مسافرت به سر می‌بریم.
افاضات ما(قبلی و فعلی و بعدی تا ۱۳ فروردین) را نیز از همین‌جا خواهید خواندن.

و بابل، به فاصله‌ی ۲۰ کیلومتر از بابلسر، شهری‌ست استثنایی، از مجاورت جنگل و دریا کاملن بی‌بهره! و قلب اقتصاد آن در نمایشگاه‌های ماشین می‌تپد. و سرگرمی مردمانش، پراکندن جدیدترین اخبار مرگ و میر و البته مقادیر زیادی شایعه ‌پراکنی و غیبت و به اصطلاح عامیانه، خاله‌زنک و عمومردک بازی!
و البته این شهر دل‌نشین کتاب‌فروشی‌های بسیار خوبی نیز دارد، که فروشندگان‌شان از سال‌های دور، هنوز پست‌چی-بعد-از-این را به‌خاطر دارند که کتاب‌هایی هم‌وزن خودش می‌خواند.
همچنین مکان مذکور و مزبور یک فقره مادربزرگ عزیزتر از جان دارد که باغچه خانه‌اش گل شمعدانی دارد و یاس، و پشه و مارمولک(دو مورد اخیر گیاه نمی‌باشندی!)، و یک عدد دایی بی‌نظیر(و البته چند عدد خاله). البته دو مورد اخیر متعلق به پستچی نویسنده این سطور می‌باشند(محض روشنگری عرض شد البته!).

و فرمود: نحن آمدیم به هذالمکان. و فعلن فی هذالچندروز، نذهب تا نوشهر و محمودآباد و نور. و یرائون خیلی چیزها، مثل البحر و الجنگل و التوریست و الصنایع دستی(که مهم نبود اصلا و ابدا)، اما لا بلال خوشمزه فی آب‌نمک(که خیلی مهم بود اصلا و ابدا) متاسفانه! و لا چیز خوش‌مزه‌تر من‌البلال فی آب‌نمک!

و باز خواهیم نوشتن!

No comments: