2004/06/06

-حالمان به شدت به داخل قوطی سقوط کرده نموده می‌باشد. ColdPlay هم گوش مي‌کنيم. کمی سودا زده شده‌ايم. و ملالی نيست جز دوری شما(نه عزيز من! هر شمايی که شما نيست که!)

-من يه روتين تکراری دارم صبح‌ها که برخلاف عقايد به شدت بدم راجع به عادت کردن و عادت، از اين تکرار صبح‌گاهی واقعاً لذت می برم. بعد از مسواک زدن، پای کامپيوتر و اينترنت و وب‌لاگ‌های آپديت‌ شده و سايت‌های خبری. هر روز کمش نيم ساعتی رو اين‌طور با خوندن خبرها می‌گذرونم. خوندن وب‌لاگ‌ها هم که به جای خود. معمولاً هم اين مطالعهء صبح‌گاهی اگر وقتش رو داشته باشم به يک ساعت می‌کشه که اين بين ۴-۳ تا ليوان چای(يه ليوان بزرگ دارم که فکر کنم يک و سه چهارم ليتر جا داشته باشه!) هم می‌خورم. امروز صبح ليوان چای کنار موس‌ پد بود. اومدم دستم رو بذارم روی موس اشتباهی گذاشتم رو ليوان و تکونش دادم. نتيجه کاملاً قابل تصوره. موسم به طور کامل لبريز از چای شد و ديگه کار نکرد که نکرد. البته قبلاً هم مشکل داشت، اما خب اين‌دفعه رسماً به ملکوت اعلا(شايد هم سفلی) پيوست. اين شد که من الان يه مينی موس اپتيکال Genius به قيمت گزافی خريدم و کلی دارم با سرعتش و روونيش کيف می‌کنم.
فکر کنم فردا صبح ۴ تا ليوان چای برای خودم بريزم بذارم کنار کی‌برد. اين هم خوب کار نمی‌کنه.

-اميرحسين رو پيدا کردم توی Orkut. و خب مسلماً به ليستم اضافه‌اش کردم. توی ليست امير ۴-۳ نفر از بچه‌های دانشگاه هم بودن که احتمال داره بيان به پروفايلم سر بزنن و وب‌لاگم رو هم ببينن. ديشب بعد از اضافه کردن امير، ادرس وب‌لاگم رو از پروفايلم برداشتم. اما بعدش ديدم يکی ديگه از اون کارهايی که ازشون نفرت دارم رو انجام دادم. پس خودسانسوری رو گذاشتم کنار و بعد از ۱۰ دقيقه آدرس وب‌لاگم برگشت سر جاش. الان هم ديگه اصلاً برام مهم نيست اگر آشنايی اين‌جا رو بخونه. به هر حال نوع ارتباطاتم با ديگران به آشناها اجازه نمی‌ده که بخوان اين اطلاعات رو توی رابطه‌شون با من به کار ببرن.
زاستی آدرسم رو به نبيد هم دادم :)

Ciao

No comments: