2004/03/23

و اما من ...
اول بگم سال خوبی داشته باشيد :). نمی گم سال نو مبارک چون نمی دونم سال نو مبارک يعنی چی؟!! مبارک يعنی چی؟!!
اما جداً آرزو می کنم عيد سال آينده حس خوبی راجع به اين سال داشته باشيد.
و اما بعد ...
اول بگم به خاطر پاره ای مشکلات فنی تا امروز ننوشتم. مشکلات فنی شامل اين می باشد که ناسلامتی من مسافرتم ها!!
دوم اينکه تا آخر اين هفته که بابا بر می گرده مشهد در معيت و التزام رکاب ايشان می باشيم و نمی توانيم به کافينت بياييم.
سوم اينکه خواستم به خودم يه استراحت از نوشتن بدم(که البته خيلی موثر بود).پس دزيره خاتون گناهان مرا ببخش و کتکم نزن بی زحمت :(
و اما بعد ...
سال نوی بدی نبود. اما خوب هم نبود. نمی فهميدم چرا همه هيجان دارن! اگر به من بود می رفتم دريا، اما مجبور شديم لحظهء تحويل سال قيافهء شيک آقا رو ببينيم!!!
دعا هم کردم. برای سلامتی. و برای يه نفر و ... همين. برای خودم هم طبق معمول نتونستم.
و اما اينجا ...
اينجا شهر کوچکی به نام بابل می باشد.
خلاصه بگم يه شهر کوچک با مردمی با فکر کوتاه و خشک و بدون هيچگونه جذابيت. اما خب ... از هيچی بهتره.
پسرهاش اونقدر لباس هاشون عجيب و غريبه که می تونن به راحتی توی هر سيرکی تموم توجه رو به خودشون جلب کنن.
و دخترهاش به شدت مد روز و جالب توجه هستن، البته تا زمانی که دهنشون رو باز نکردن و حرف نزدن. بعدش ترجيح می دی به جای آدم زنده مانکن گچی بودن.
اينجا در امر خطير خاله زنک باری بين مرد و زن مساوات کامل برقراره. يعنی هر دو جنس تموم وقتشون رو به غيبت پشت سر ديگران می گذرونن.
اينجا جای مزخرفی می باشد.
و اما بعد ...
البته می خوام اعتراف کنم که دو سه روز اول می تونستم بيام کافينت و حتی می خواستم. اما ...
خب قبول کنيد. قبول کنيد کسی که 3 تا کتاب جديد از سالينجر و 4 تا کتاب جديد از هاينريش بل داشته باشه، می تونه در مورد بست نشستن توی خونه و کتاب خوندن مورد اغماض قرار بگيره :).
و اما بعد ...
همين ديگه ... فعلاً همين. بايد برم. بايد برای يه نفر نامه بنويسم و برای چند نفر آفلاين بذارم.
باز هم می نويسم.
Ciao

خصوصی: دزيره خانوم عيدت خيلی خيلی مبارک.
پی نوشت: يادتونه يه کارتونه بود که الان وقت ندارم داشتانش رو تعريف کنم، فقط يه جاش يه کسی گوفی رو صدا می کرد می گفت: گوووووووووووفییییییییییییییییییییی؟؟ :)

No comments: