2004/06/05

-موبايله قطعه! آخ چه حالی داره ها! البته خب اون موارد ضروری که معمولاً در طول روز به موبايل احتياج پيدا می‌کنی زياد پيش می‌آد، اما خب همين که گوشيه توجيبت سنگينی نمی‌کنه و می‌دونی الان هيچ کس نمی‌دونه دقيقاً کجايی يه جورايی می‌چسبه. البته برای مدت محدود! بعدش دوباره می‌دهيم موبايل را هم متصل بنمايند!

-ارائهء VLSI هم دودر گرديد و افتاد به ۴شنبه.

-مطلب جالبی که من تازه کشف کردم اينه که فردا پايان ترم تربيت بدنيه و بايد احتمالاً برم بدوم! يعنی جداً من فردا بايد برم بدوم؟ می‌گم حالش نيست ها!

-اين آقای کچل رو هم تو Orkut پيداش کردم. جواب Off های من رو نمی‌ده می‌ره Orkut عضو می‌شه.

-در تهران ثبت نام برای عمليات استشهادی به عمل می‌آيد. می‌گم بيايد همگی بريم عمليات استشهادی. از امتحان دادن که بهتره که! بعدش هم عمليات و استشهاد و اينا رو دودر می‌کنيم می‌ريم پی عشق و حال. خوبه ها! D:

-حس دامبويی رو دارم که گوش‌هاش سنگينه!

همين

No comments: