-اصولاً علاقهء من به افراد و اشياء غيرچسبان و خشک ريشهء تاريخی داره. راجع به همه چيز يه حس خيلی قوی دارم که مثلاً فلان چيز چسبناک هست يا نيست. حالا هر چيز. گاهی يه اتفاق خاص، گاهی يه آدم خاص، گاهی هم مثلاً وضع هوا و منظرهء جلوی روم.
مخصوصاً راجع به آدمها خيلی خيلی حساسم. آدمهای چسبناک رو به طور غيرارادی و با شدت تمام پس میزنم. يکی از دلايلی که مثلاً من با اين بچه-سلمان- دوستم همين عدم چسبناکی شگفتانگيزشه!
و کاش میشد همهء آدمهای چسبناک رو با يه تکون يا مثلاً يه دست کشيدن از خودت جدا کنی. آدمهايی که در طول روز يا در طول يه دوره يا شايد کل زندگی میچسبن بهت و سنگينت میکنن. من از هر چيزی که سنگينم کنه متنفرم. کلاً حس مزخرفيه. اين که يه موجود بیحس و گنگ بهت بچسبه و نذاره نفس بکشی و راه بری و زنده باشه.
قاطی کردم، نه؟ :)
-آقا اين خيييييييلی شاهکاره. شهرداری تهران پيشنهاد داده به خوابهای مردم مومن به عنوان اخطار در مورد وقوع زلزله توجه خاص مبذول بشه. احتمالاً گروه زلزلهء دانشگاه شريف و باقی دانشگاههای قوی کشور کار و زندگیشون رو میذارن کنار و يه سيستم برای استخراج مکان و زمان و شدت زلزله از روی خوابهای امت مسلمان بر اساس شدت مومن بودنشون با استفاده از مثلاً محاسبات فازی و اصل عدم قطعيت هايزنبرگ و اينا طراحی کنن. و البته ملاکهای ضمنی هم در نظر گرفته میشه، مثلاً ميزان غذای مصرف شده در شب گذشته و ميزان قرضهای حاجآقا و روابط زناشويی حاجآقا با ضعيفه. مثلاً اگر ضعيفه يکی از اين حاجخانمهای ۱۵۰ کيلويی باشه طبيعتاً طرف هرچند ريشتر که خواب ديد ازش لگاريتم گرفته میشه! يا مثلاً اگر طرف يکی از اين گروه فشاریها باشه به جای پيشبينی زلزله توی خوابش يه صحنهء مبارزه از نوع مرتال کامبت میبينه يا مثلاً اپيزودهای کشت و کشتار نجات سرباز رايان اسپيلبرگ که اين خوابها برای ستاد کل ارتش ارسال میشه يا در نهايت به عنوان اسپم میره تو بالک ميل آقای شهردار! خوابهای آقای حسنی، امام جمعهء اروميه هم به عنوان فاکتور نگاتيو استفاده میشه. يعنی اگر تو خوابش زمين کشاورزی شدهء بيل خورده ديد حتماً زلزله میآد. خوابهای اسمشرونبر هم مستقيماً به بخش روابط عمومی میره تا اطلاعيه بشه. تبصره هايی هم برای امت مظلوم فلسطين و عربهای مظلوم علاقهمند به سوسمار در نظر گرفته شده که اگر صلاحيتشون احراز بشه خوابشون مورد ارزيابی قرار میگيره. خوابهای آقای رفسنجانی هم چون توش مثل خوابهای اسکروچ مرحوم پر از پول و دلار و ايناست بلافاصله بعد از ديده شدن به عنوان اسرار خانوادگی حفظ میشه.
حوزهء علميه قم هم با توجه به فعاليت طولانی در ساخت سی-دی های انواع نوحهخوانی و قرآن به لهجههای اسپرانتو گرفته تا ميخی و زبان مردم قارهء آتلانتيس که فعاليت علمی عميق و عظيم و حتی عجيبی محسوب میشه، يه دستگاه مومنياب میسازن که با تکنيک تشخيص صدا، افراد مومن رو از غير مومن تشخيص میده. تشخيص هم به اين صورته که پشت تلفن به شخص میگه يه آيه تلاوت! کنه، بعدش با توجه به ارتعاشات صوتی طرف درصد مومن بودنش با فاکتورهای غيرخطی مشخص میشه. شرکت مخابرات هم يه فيلتر درست میکنه که هرگونه فرد اصلاح طلب و آزادیخواه يا کسی که فکر میکنه و احمق نيست(يآ خودش رو به حماقت نزده) و کلاً انسانهای نرمال و بیمشکل وقتی شمارهء شهرداری رو میگيرن، صفحهء فيلتر بياد بالا و يه نفر از پشت تلفن بهشون فحش ناموسی بده.
اسم اون واحد شهرداری هم میشه واحد تعبيرخواب و غيبگويی(با مسئوليت مستقيم پروفسور ترولانی :)) ).
-نمیخواستم اينقدر بنويسم اما افتادم رو دور و نوشتم. آخه موضوع از اين مضحکتر خونده بوديد؟ ياد اون شعر ايرج ميرزا میافتم که: بعد از اين بر وطن و بوم و برش بايد ... .
No comments:
Post a Comment