.:ديوارنوشته ها:.
My personal notes
2004/08/03
گاهی شونه های خودم رو می گيرم و خودم رو تکون میدم و میگم بفهم لعنتی! اما همون احمقی میمونم که بودم.
کاش می شد مثل لنی موش ها و آدم ها گلوی خودم رو بگيرم و خودم رو تکون بدم.
اونقدر تکون بدم ، اونقدر تکون بدم، اونقدر تکون بدم ...
No comments:
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment