فکر کن سرت درد بکنه، جوری که از شدت سردرد راه نتونی بری. بعد بگيری بخوابی. بعد خوابآلود و با چشمهايی که از شدت درد باز نمیشن بيای ببينی sms داری. و بعد بخونيش و بعد اونقدر خوشحال بشی که خون بدوه به سر و صورتت و چشمهات يه دست قرمز بشن.
ما خيلی خوب بود. خيلی عالی بود. من که بهت ايمان داشتم، و واقعاً خوشحال شدم که موفق شدی، چون حقت بود.
دوست ندارم تبريک بگم، چون خيلی کليشهايه. فقط میتونم يه ذره از اون احساسات رو اينجا بنويسم و اميدوار باشم خودت باقيش رو بفهمی :)
No comments:
Post a Comment