شب تار
شب بيدار
شب سرشار است.
زيباتر شبی برای مردن.
آسمان را بگو از الماس ستارگاناش خنجری به من دهد
2005/01/31
2005/01/29
يه سری آهنگهای مربوط به سريال به سوی جنوب رو دارم میگيرم(يکی از ۳-۲ برنامهای که من رو پای تلويزيون مینشوند و هنوز هم اگر تکرار بشه، حاضرم ۴۵ دقيقه زيرنويسها و سانسورها و تبليغهای وحشتناک و حتی اون سالادهای يک دقيقهای خبری-تبليغاتی ميون برنامهها رو تحمل کنم). جدا از اينکه گاهی دوستان لاريجانی میزدن به خاکی و تو صحنههای زيبای برف و اون تکههای تنهايی فريزر و سگش، يه سری از کارهای اعصاب خرد کن ونجليس رو میذاشتن(يه بار اسپيرال رو گذاشتن گمونم. يک هفتهی تمام تلويزيون رو که میديدم اشکم در میاومد از خنده)، Original Sound Track هاش عالی هستن. چند تا از آهنگهاش رو Sarah McLachlan خونده که فکر کنم آهنگ Angel ش معروف باشه.
خلاصه که شبها بعد از خواب، میذارم کامپيوتر يک ساعتی به اينترنت وصل باشه و يه خرده آهنگ Download بشه. اين يک ماهه لازم میشه.
مخابرات کلمهی Whose رو فيلتر کرده. منتهای حماقت!
گوش کن دورترين Bee gees جهان می خواند :))
خلاصه که شبها بعد از خواب، میذارم کامپيوتر يک ساعتی به اينترنت وصل باشه و يه خرده آهنگ Download بشه. اين يک ماهه لازم میشه.
مخابرات کلمهی Whose رو فيلتر کرده. منتهای حماقت!
گوش کن دورترين Bee gees جهان می خواند :))
2005/01/27
فعلن مسالهی مهم اينه که منتقد باشی يا نه؟ اينکه منتقد نبودن و شايد لذت بردن، سادهنگری و راحتطلبی به حساب میآد يا نه؟ و اينکه وقتی خيام میخونی بايد چه برداشتی بکنی؟
اينکه گاهی اوقات اين عينک موشکافی و باريکبينی رو برداری و بذاری همه چيز رو روال خودش جلو بره درسته يا نه؟
اينکه درسته که انتظاراتت رو هميشه بالا نگه داری(لااقل از خودت) و هيچوقت به چيزی که هست- فقط هست، نه اينکه اونی که میخوای باشه- قانع نشی؟
چيزی که روشنه، اينه که وقتی عينک نقد رو از چشمت برداری، بيشتر لذت میبری و کم تر مشکل پيدا میکنی. اما خب، عمق لذتت کمتره و ارزشش کمتره. فقط برای گذروندن يه لحظه، يا يه روز بدون درگيری مفيده. اما خب، از طرفی، مگه زندگی غير از گذروندن همين لحظههای عجيب و غريب تکرار نشدنيه؟
ساختمان داده میخونم و سعی میکنم متمرکز باشم- و هستم ظاهرن. اما میدونم يه جايی توی ناخودآگاه ذهنم، جايی که دست اراده بهش نمیرسه، هنوز اين سوالها دارن رژه میرن. (و من آخر شبها از رژه رفتنشون سان میبينم :)) )
Ciao
اينکه گاهی اوقات اين عينک موشکافی و باريکبينی رو برداری و بذاری همه چيز رو روال خودش جلو بره درسته يا نه؟
اينکه درسته که انتظاراتت رو هميشه بالا نگه داری(لااقل از خودت) و هيچوقت به چيزی که هست- فقط هست، نه اينکه اونی که میخوای باشه- قانع نشی؟
چيزی که روشنه، اينه که وقتی عينک نقد رو از چشمت برداری، بيشتر لذت میبری و کم تر مشکل پيدا میکنی. اما خب، عمق لذتت کمتره و ارزشش کمتره. فقط برای گذروندن يه لحظه، يا يه روز بدون درگيری مفيده. اما خب، از طرفی، مگه زندگی غير از گذروندن همين لحظههای عجيب و غريب تکرار نشدنيه؟
ساختمان داده میخونم و سعی میکنم متمرکز باشم- و هستم ظاهرن. اما میدونم يه جايی توی ناخودآگاه ذهنم، جايی که دست اراده بهش نمیرسه، هنوز اين سوالها دارن رژه میرن. (و من آخر شبها از رژه رفتنشون سان میبينم :)) )
Ciao
امتحانات تموم شد. امروز يه ترجمه برای آز شبکه بدم و تمام. بعدش يک ماه تمام کنکور. نه برای قبولی، بيشتر برای راضی کردن خودم.
تا ببينيم چی میشه. فعلن بايد برم يه جا پيدا کنم اين ترجمههايی که تايپ کردم رو صفحه آرايی کنه.
يادم هم باشه بعدن در مورد امنيت روتر سخنرانی کنم(موضوع ترجمه).
ورژن کامل Incredibles هم با کيفيت عالی دستم اومد. حالا میتونم هر شب که از کتابخونه اومدم، يه قسمت از کارتونهام رو ببينم. Toy Story ها و همين Incredibles و Shrek و Nemo و يکی دوتای ديگه. درکل باوجود اينها زندگی اونقدرها هم وحشتناک نخواهد بود.
تا ببينيم چی میشه. فعلن بايد برم يه جا پيدا کنم اين ترجمههايی که تايپ کردم رو صفحه آرايی کنه.
يادم هم باشه بعدن در مورد امنيت روتر سخنرانی کنم(موضوع ترجمه).
ورژن کامل Incredibles هم با کيفيت عالی دستم اومد. حالا میتونم هر شب که از کتابخونه اومدم، يه قسمت از کارتونهام رو ببينم. Toy Story ها و همين Incredibles و Shrek و Nemo و يکی دوتای ديگه. درکل باوجود اينها زندگی اونقدرها هم وحشتناک نخواهد بود.
2005/01/24
آی عشق، آی عشق، آخ عشق
رفسنجانی:
آی عشق، آی عشق
پايه باش يه سد بزنيم پشتت، نوه عمهی ضعيفه رو بذاريم پيمانکارش. سرمايه و سود کلانش پيداست.
احمدینژاد:
آی عشق، آی عشق
نوک جوراب سوراخت پيداست!
معين:
آی عشق، آی عشق
هر کسی اذيتم کنه، استعفايم پيداست.
لاريجانی:
آی عشق، آی عشق
انعکاست در تمام فيلمهايی که سانسور کرديم، پيداست.
ضرغامی:
آی عشق، آی عشق
ادامهی نهضت لاريجانی پيداست.
شورای نگهبان:
آی عشق، آی عشق
رد صلاحيت در تمام اجزای وجودت پيداست.
مرتضوی:
آی عشق، آی عشق
۳ سال انفرادی با مخلفات، در حکمت پيداست.
عليزاده:
آی عشق، آی عشق
۳ سال سوييت تک نفره با همهی امکانات رفاهی با مخلفات در حکمت پيداست.
نمايندهی مجلس هفتم:
آی عشق، آی عشق
طرح ۳ فوريتی برای جمع کردن بساطت، با کلی امضا، پيداست. بیخيال بودجه و اينا!
عباسی:
آی عشق، آی عشق
سياستهای آمريکا در زمينهی اولترا ليبرال پلوراليسم باعث لائيک و آنگاه دين از سياست به روش لنين و مارکس و حتی آن سکولاريسم به ولايت فقيه و ديوار چين و حتی چه از اين؟ پيداست!
انصار حزبالله:
آی عشق، آی عشق
آنتن بیسيم حاجی از زير پيراهنش پيداست.
گروه فشار:
آی عشق، آی عشق
دستهی چماق حاجی فوقالذکر، از زير پيراهنش پيداست.
خزعلی:
آی عشق، آی عشق
آتش به دهانت!
حسنی:
آی عشق، آی عشق
سيبزمينی و پياز و بيل پيداست.
وبلاگنويس تازهکار:
آی عشق، آی عشق
من الان خيلی عاشقم و غمگين و متفکر. زيبا مینويسی. به من هم سر بزن. پيداست!
شخصی
يه نفری:
آی عشق، آی عشق
اينجا خيلی شهر بديه و من امروز ۲۸ تا بنای تاريخی خيلی جالب ديدم و ۳ تا اردو رفتم و ۵ تا فيلم جديد رو از روی ميز تدوين آوردن اينجا که من ببينم، و با بچههای بیخاصيت بدجنس بیحال، ۳۶ تا جک گفتيم و خيلی خنديديم، و همه برای من پروژه نوشتن، تاريخ امتحان رو عوض نکردن، ولی به جای من امتحان دادن، و غم من پيداست!
يه نفر ديگه:
آی عشق، آی عشق
اينجا خيلی کشور بديه، و مردمش خيلی سردن، و آشپزخونههاشون چاه نداره، و برام ۵۰۰ تا کاتالوگ فرستادن، و هرروز سگم رو میبرن میگردونن، و يه خط مجانی ۲۴ ساعته برای اينترنت دارم، و هر روز هم شيشههای ماشينم رو تميز میکنن، و من هی میرم وين و اينور و اونور و دل مردم رو میسوزونم، و خيلی بدی اينجا پيداست.
خودم:
آی عشق، آی عشق
من امروز خيلی حالم بده و کلی خوشحالم و کلی خودم رو دست انداختم، و خاطرات بدم را با طعمی شيرين چشيدم، و کتاب حافظ و ميکروپروسسور خواندم، و ۴۰۰ ضربهی تروفو، و شهر موشها نگاه کردم، و از کامپيوترم بدم میاد، و ۲۳ ساعت پای اينترنت بودم، و زندگی بدون تناقضم پيداست.
رفسنجانی:
آی عشق، آی عشق
پايه باش يه سد بزنيم پشتت، نوه عمهی ضعيفه رو بذاريم پيمانکارش. سرمايه و سود کلانش پيداست.
احمدینژاد:
آی عشق، آی عشق
نوک جوراب سوراخت پيداست!
معين:
آی عشق، آی عشق
هر کسی اذيتم کنه، استعفايم پيداست.
لاريجانی:
آی عشق، آی عشق
انعکاست در تمام فيلمهايی که سانسور کرديم، پيداست.
ضرغامی:
آی عشق، آی عشق
ادامهی نهضت لاريجانی پيداست.
شورای نگهبان:
آی عشق، آی عشق
رد صلاحيت در تمام اجزای وجودت پيداست.
مرتضوی:
آی عشق، آی عشق
۳ سال انفرادی با مخلفات، در حکمت پيداست.
عليزاده:
آی عشق، آی عشق
۳ سال سوييت تک نفره با همهی امکانات رفاهی با مخلفات در حکمت پيداست.
نمايندهی مجلس هفتم:
آی عشق، آی عشق
طرح ۳ فوريتی برای جمع کردن بساطت، با کلی امضا، پيداست. بیخيال بودجه و اينا!
عباسی:
آی عشق، آی عشق
سياستهای آمريکا در زمينهی اولترا ليبرال پلوراليسم باعث لائيک و آنگاه دين از سياست به روش لنين و مارکس و حتی آن سکولاريسم به ولايت فقيه و ديوار چين و حتی چه از اين؟ پيداست!
انصار حزبالله:
آی عشق، آی عشق
آنتن بیسيم حاجی از زير پيراهنش پيداست.
گروه فشار:
آی عشق، آی عشق
دستهی چماق حاجی فوقالذکر، از زير پيراهنش پيداست.
خزعلی:
آی عشق، آی عشق
آتش به دهانت!
حسنی:
آی عشق، آی عشق
سيبزمينی و پياز و بيل پيداست.
وبلاگنويس تازهکار:
آی عشق، آی عشق
من الان خيلی عاشقم و غمگين و متفکر. زيبا مینويسی. به من هم سر بزن. پيداست!
شخصی
يه نفری:
آی عشق، آی عشق
اينجا خيلی شهر بديه و من امروز ۲۸ تا بنای تاريخی خيلی جالب ديدم و ۳ تا اردو رفتم و ۵ تا فيلم جديد رو از روی ميز تدوين آوردن اينجا که من ببينم، و با بچههای بیخاصيت بدجنس بیحال، ۳۶ تا جک گفتيم و خيلی خنديديم، و همه برای من پروژه نوشتن، تاريخ امتحان رو عوض نکردن، ولی به جای من امتحان دادن، و غم من پيداست!
يه نفر ديگه:
آی عشق، آی عشق
اينجا خيلی کشور بديه، و مردمش خيلی سردن، و آشپزخونههاشون چاه نداره، و برام ۵۰۰ تا کاتالوگ فرستادن، و هرروز سگم رو میبرن میگردونن، و يه خط مجانی ۲۴ ساعته برای اينترنت دارم، و هر روز هم شيشههای ماشينم رو تميز میکنن، و من هی میرم وين و اينور و اونور و دل مردم رو میسوزونم، و خيلی بدی اينجا پيداست.
خودم:
آی عشق، آی عشق
من امروز خيلی حالم بده و کلی خوشحالم و کلی خودم رو دست انداختم، و خاطرات بدم را با طعمی شيرين چشيدم، و کتاب حافظ و ميکروپروسسور خواندم، و ۴۰۰ ضربهی تروفو، و شهر موشها نگاه کردم، و از کامپيوترم بدم میاد، و ۲۳ ساعت پای اينترنت بودم، و زندگی بدون تناقضم پيداست.
2005/01/23
-زمانی در مکانی ســـــــــــــــــــــــــخت دوووووووووووووور يه حياطی بود که خلوت بود. بعدش ما هی میگفتيم يه موقع شلوغ نشه که خلوتيش از بين بره.
خب هيچی ديگه! اينقدر خلوت شد که مرد! بابا توجهی، چيزی! ضرر ندارهها! مرد از بس يک شکل موند.
-آيا میدانی با من چه کردهای؟ نمیدانی؟ میدانی؟ نمیدانی؟ میدانی؟ نمیدانی؟ میدانی؟(هاه! نوشتم ياد ژاندارک لوک بسون افتادم. اونجا که مسيح تو رويای ژان بهش میگه وات آر يو دوين تو می؟! )
-گاهی میشه میخوای فکرهات و حسهات و شکنجهای که میشی رو، باعث اينها بفهمه! از طرفی فکر میکنی بهترين راه برای حفظ غرورت و اعتراض به "باعث قضايا"، اينه که بروز ندی و خودت رو حفظ کنی! از طرفیفکر میکنی قهرمان بازی در بياری که چی بشه؟ به کجا برسی؟ چه واقعيتی عوض میشه؟ اونوقتش باز فکر میکنی خب پس يه جور بهش بفهمونم که چه طوفانی به پا کرده. اما باز فکر میکنی براش مهم نيست، پس چرا خودم رو بيشتر اذيت کنم. بعد فکر میکنی نبايد بیتفاوت بشی، به دلايل زياد. بعد فکر میکنی يه جور بايد اين حسها رو نشون بدی. بعد ... خب نقطه سر خط از اول! :))
-اصولن ديده شده من در مواقعی که حالم بده، استعداد زيادی دارم که خودم رو به حالت نيمه تمسخرآميزی، نقد کنم. پس بياييد بخنديم!
-چون اخلاق نسبی نيست، مجلس طی يک اقدام انقلابی ياهو مسنجر و ارکات را خواهد بست! آقای ابطحی طی پستی آتشين، ناخشنودی خود را از عمل شنيع و پليد مجلس اعلام کردهاند. حالا از همه چيز که بگذريم، آقای ابطحی با اين شدت عملی که شما به خرج داديد(به خصوص در مورد مسنجر)، حدس میزنم شما هم جزو اونهايی باشيد که چراغ اتاقشون تا ۳-۲ صبح روشنه :))
خب هيچی ديگه! اينقدر خلوت شد که مرد! بابا توجهی، چيزی! ضرر ندارهها! مرد از بس يک شکل موند.
-آيا میدانی با من چه کردهای؟ نمیدانی؟ میدانی؟ نمیدانی؟ میدانی؟ نمیدانی؟ میدانی؟(هاه! نوشتم ياد ژاندارک لوک بسون افتادم. اونجا که مسيح تو رويای ژان بهش میگه وات آر يو دوين تو می؟! )
-گاهی میشه میخوای فکرهات و حسهات و شکنجهای که میشی رو، باعث اينها بفهمه! از طرفی فکر میکنی بهترين راه برای حفظ غرورت و اعتراض به "باعث قضايا"، اينه که بروز ندی و خودت رو حفظ کنی! از طرفیفکر میکنی قهرمان بازی در بياری که چی بشه؟ به کجا برسی؟ چه واقعيتی عوض میشه؟ اونوقتش باز فکر میکنی خب پس يه جور بهش بفهمونم که چه طوفانی به پا کرده. اما باز فکر میکنی براش مهم نيست، پس چرا خودم رو بيشتر اذيت کنم. بعد فکر میکنی نبايد بیتفاوت بشی، به دلايل زياد. بعد فکر میکنی يه جور بايد اين حسها رو نشون بدی. بعد ... خب نقطه سر خط از اول! :))
-اصولن ديده شده من در مواقعی که حالم بده، استعداد زيادی دارم که خودم رو به حالت نيمه تمسخرآميزی، نقد کنم. پس بياييد بخنديم!
-چون اخلاق نسبی نيست، مجلس طی يک اقدام انقلابی ياهو مسنجر و ارکات را خواهد بست! آقای ابطحی طی پستی آتشين، ناخشنودی خود را از عمل شنيع و پليد مجلس اعلام کردهاند. حالا از همه چيز که بگذريم، آقای ابطحی با اين شدت عملی که شما به خرج داديد(به خصوص در مورد مسنجر)، حدس میزنم شما هم جزو اونهايی باشيد که چراغ اتاقشون تا ۳-۲ صبح روشنه :))
در شهر خبری نيست.
سهشنبه امتحان ميکروپروسسور و چهارشنبه، مهندسی نرمافزار. بعدش هم يک ماهی بايد برای کنکور درس بخونم تا نفر آخر نشم!
برای پروژه موندم. پروژهی علمی سنگين بردارم يا برم دنبال پروژههای آيندهدار! :)) در نظر بگيريد تفاوت پيادهسازی يه سايت حراج(e-Auction) رو با Data Mining در Databaseهای کوچک!
خانم رايس همکه در اولين سخنرانیشون همه رو تکه و پاره کردن! کم اوضاع احوالمون پيچيدهست، اون هم از اون سر دنيا خط و نشون میکشه. حالا اگر کسی بتونه درست تحليل کنه اوضاع رو و حدسی بزنه که درست از آب در بياد، نابغهست.
حرفی نيست. يعنی هست، اما وقت گفتنش نيست. شايد هم حسش.يه جور کرخت شدگی، که خوشايند و ناخوشايند نيست، فقط هست. هيچ حرفی نيست بهجز خوابهای عجيب.
خواب ديدم شطرنج دوست داری.
Ciao
سهشنبه امتحان ميکروپروسسور و چهارشنبه، مهندسی نرمافزار. بعدش هم يک ماهی بايد برای کنکور درس بخونم تا نفر آخر نشم!
برای پروژه موندم. پروژهی علمی سنگين بردارم يا برم دنبال پروژههای آيندهدار! :)) در نظر بگيريد تفاوت پيادهسازی يه سايت حراج(e-Auction) رو با Data Mining در Databaseهای کوچک!
خانم رايس همکه در اولين سخنرانیشون همه رو تکه و پاره کردن! کم اوضاع احوالمون پيچيدهست، اون هم از اون سر دنيا خط و نشون میکشه. حالا اگر کسی بتونه درست تحليل کنه اوضاع رو و حدسی بزنه که درست از آب در بياد، نابغهست.
حرفی نيست. يعنی هست، اما وقت گفتنش نيست. شايد هم حسش.يه جور کرخت شدگی، که خوشايند و ناخوشايند نيست، فقط هست. هيچ حرفی نيست بهجز خوابهای عجيب.
خواب ديدم شطرنج دوست داری.
Ciao
2005/01/21
صفحههايی که نظرم جالب میآن، لينکشون رو میذارم تو Favourite ها تا سر فرصت بذارمشون اينجا اما اينقدر طول میکشه که تازگیشون رو از دست میدن.به هر حال ...
اين لينک رو حتمن ببينيد. بینهايت خندهداره. سابجکت(به سابجکت میگن موضوع. محض اطلاع بعضی آدمهای خارجی!) ميلها رو ببينيد، مخصوصن اونهايی که راجع به عرفاته.
صفحهی نامههای جرج بوش در HotMail.
و ماجرای موسيو دينبلی و عدد پی و انفجار دنيای علم(و بلکه هم دنيای واقعيت!)
متقلب ها و هالوها
مى توان تصور كرد «ما در خوابيم و همه اين جزئيات و تفاصيل مانند اين كه ما چشمان خود را باز مى كنيم، سرخود را تكان مى دهيم، دستان خود را دراز مى كنيم، يا حتى شايد اين كه ما اصلاً دست هايى داريم، صادق نباشد. روياى دكارت ...
تولد آيزاک آسيموف
روزنامه گاردين در ۲۶ آگوست سال ميلادى جارى، ،۲۰۰۴ بخش علم خود را به ويژه نامه اى براى داستان هاى علمى اختصاص داد. نويسندگان مقاله زير دلايل اين كار را تشريح مى كنند و به بررسى گونه علمى- تخيلى مى پردازند. ادامه ...
مردی که به تنهايی، نسلها دانشجويان را عذاب داده است.
گفت وگويى درباره سيد برت با برادرزاده اش
اين لينک رو حتمن ببينيد. بینهايت خندهداره. سابجکت(به سابجکت میگن موضوع. محض اطلاع بعضی آدمهای خارجی!) ميلها رو ببينيد، مخصوصن اونهايی که راجع به عرفاته.
صفحهی نامههای جرج بوش در HotMail.
و ماجرای موسيو دينبلی و عدد پی و انفجار دنيای علم(و بلکه هم دنيای واقعيت!)
متقلب ها و هالوها
مى توان تصور كرد «ما در خوابيم و همه اين جزئيات و تفاصيل مانند اين كه ما چشمان خود را باز مى كنيم، سرخود را تكان مى دهيم، دستان خود را دراز مى كنيم، يا حتى شايد اين كه ما اصلاً دست هايى داريم، صادق نباشد. روياى دكارت ...
تولد آيزاک آسيموف
روزنامه گاردين در ۲۶ آگوست سال ميلادى جارى، ،۲۰۰۴ بخش علم خود را به ويژه نامه اى براى داستان هاى علمى اختصاص داد. نويسندگان مقاله زير دلايل اين كار را تشريح مى كنند و به بررسى گونه علمى- تخيلى مى پردازند. ادامه ...
مردی که به تنهايی، نسلها دانشجويان را عذاب داده است.
گفت وگويى درباره سيد برت با برادرزاده اش
2005/01/20
2005/01/19
چون عمر به سر رسد چه بغداد و چه بلخ
پيمانه چو پر شود چه شيرين و چه تلخ
...
پيمانه چو پر شود چه شيرين و چه تلخ
...
2005/01/18
تو عمرم اينطور امتحان نداده بودم. شب قبلش ۲ ساعت خوابيدم. از ساعت ۸ تا ۱۰:۱۰ انتقال داده. ۸-۷ صفحه نوشتم. اومدم بيرون کلی به سر حسين غر زدم که نظريه میافتم. رفتم نمرهی ميانترم رو از استاد گرفتم. شدم ۸۴/۴ از ۷. نفهميدم اين ۸۴ صدم رو از کجا اورده. ساعت ۱۱ سر جلسه ی نظريه. يه ماشين تورينگ طراحی کردم که خود آلن تورينگ هم بهتر از من نمیتونست طراحی کنه.فقط شکلش بدون توضيحات ۳ صفحه شد. بعدش حس کردم چشمهام ديگه نمیبينه از زور خستگی. ۳-۲ سوال ديگه رو نصفه نيمه نوشتم و زدم بيرون از جلسه. حالا هم يه سری تمرين نظريه از دانشگاه هاروارد گرفتم قراره ترجمه کنم بدم به استاد خوشحال باشه(و البته ۳-۲ نمره بده!). خونه که رسيدم احساس میکردم همهچيز کند شده. هنوز هم گيجم. وحشتناک بود.
سر جلسهی امتحان آهنگ My Way فرانک سيناترا تو ذهنم بود. البته آهنگ بینهايت زيباييه. اما متاسفانه اين ورژنی که من دارم رو فرانک سيناترا با پاواروتی میخونه. وسط سوال بی مقدمه نوبت پاواروتی میشد و شروع میکرد به خوندن :)). به زور آهنگ رو عوض کردم به مارک نافلر. وسط امتحان فقط خارش مغزی رو کم داشتم!
گاهی ... گاهی ...
سر جلسهی امتحان آهنگ My Way فرانک سيناترا تو ذهنم بود. البته آهنگ بینهايت زيباييه. اما متاسفانه اين ورژنی که من دارم رو فرانک سيناترا با پاواروتی میخونه. وسط سوال بی مقدمه نوبت پاواروتی میشد و شروع میکرد به خوندن :)). به زور آهنگ رو عوض کردم به مارک نافلر. وسط امتحان فقط خارش مغزی رو کم داشتم!
گاهی ... گاهی ...
2005/01/16
افراد مجرد 4 برابـر بیـشتـر از متاهلها به بیماریهای قـلبـی مـبتـلا مـی شوند.
به گزارش پایگاه ایـنتـرنـتـی آنانوا، دكتر نیلسون از محققان كلینـیـك دانشگاهـی ارهــاس دانمـارك گفـت: افـراد مجرد معمولا بیشتر بـه رفتـارهـای پـرخـطر مانند كشیدن سیگار، مصرف الكل و اضـافـه وزن روی میآورند و بـسیـار كمتر به پزشك مراجعه میكننـد و در كمــك خـواسـتـن در شرایط اورژانسی با مشكل مواجـه هستند. به گفته محققان دانمـاركـی، تنـهـا زندگـی كردن با بروز مرگ ناگهانی قـلبــی ارتبـاط زیادی دارد.
--------------------
در راستای اين خبر، و با عنايت به اينکه ما، به عنوان بزرگترين پستچی عالم بشريت هنوز مجرد میباشيم، بدين وسيله اعلام میداريم:
نيازمندیها - فوری
به يک يا چند(برای توضيح بيشتر به پاراگراف اخر رجوع نماييد) عدد صبيهی با کمالات برای جلوگيری از بيماریهای قلبی و عروقی و غيره نيازمنديم.فرد مزبور بايد دارای مشخصات زير باشد:
قد: چون با اعلام شرايط قدی، انتخابات بسيار محدود میشد و مشارکت حداکثری امت مسلمان م مسيحی و غيره حاصل نیمشد، اين بند با عنايت شخص شخيص خودمان حذف گرديد. در عوض، فرد مورد نظر بايد در تست شنوايی سنجی شرکتکرده و رتبهی مورد نظر هيئت نظارت را کسب نمايد. بديهیست اين پيششرط برای راحتی بيشتر داوطلبان میباشد تا وقتی ما از آن بالا بالا ها حرف میزنيم، آنها بشنوند.
هنر: از هر انگشت دست(و حتی پای) متقاضی بايد لااقل پنج فقره هنر بريزد. در هنگام مصاحبه تعداد ۱۰۰ عدد هنر(۲۰*۵) شمرده خواهد شد.
تحصيلات: فرد مورد نظر بايد به حد کافی تحصيل کرده بوده و حتی ديپلم نظری داشته باشد.تبصره: در صورت موصوف بودن فرد مورد نظر به صفت مکروه دانشجو، از فرد مورد نظر امتحان بينش(دينی سابق) و التزام عملی و اينا به عمل خواهد آمد.
امکانات ايمنی: فرد مورد نظر بايد مجهز به آژير خطر مواقع ضروری و دستگاههای سنجش حيات و مونيتورينگ بوده آمادگی کامل جهت مقابله با هرگونه خطر جانی احتمالی برای اينجانب باشد. همچنين اين فرد بايد مجهز به کليهی تجهيزات کمکهای اوليه مانند تنفس مصنوعی، شوک الکتريکی، داروهای محرک قلب جهت مقابله با حمله و ايست قلبی، و يک عدد کپسول اکسيژن برای کمک به تنفس ما در شرايط بحرانی باشد.انرژی مورد استفادهی مورد نظر ما برای داوطلبان انرژی خورشيدی میباشد. در صورت استفاده از باتری، داوطلب بايد قابل شارژ باشد.تبصره: بديهیست در صورت رسيدن سطح اکسيژن در کپسول اکسيژن تعبيه شده در فرد به نصف مقدار مجاز، فرد مزبور به همراه کپسول اکسيژن برای شارژ شدن تحويل تعميرگاههای مجاز خواهد شد.
تبصره: فرد مورد نظر بايد ضد زلزله و نسوز بوده مجهز به امکانات مقابله با بلايای طبيعی باشد.
تبصره: فرد مورد نظر به القاب ضعيفه، صبيه، زوجه، منزل و مانند اينها خطاب خواهد شد و بايد مدت زمان عکسالعمل متقاضی به اين کلمات کمتر از ۰.۰۱ ثانيه باشد.
تبصرهی بسيار مهم: شرط بسيار مهم برای داوطلبان، داشتن حالت Stand By و Power Off و همچنين داشتن ريموت کنترل و دکمهی قطع می باشد. داوطلبان دارای حالت Mute از امتياز ويژه برخوردار خواهند شد. به صورت Default داوطلب بايد پس از 5 دقيقه عدم استفاده به حالت Sleep برود.
پاراگراف آخر: با توجه به سنت پسنديده و حتی توصيه شدهی تعدد زوجين در دين مبين اسللام ورژن مجلس هفتم، و با عنايت به التزام فکری و عملی مراجع بزرگ تقليد و علمای عظام به اين مهم، در صورت استقبال هموطنان و وجود افراد واجد شرايط، چندين زوجه انتخاب کرده، و با آنها به صورت Time Sharing و Resource Sharing زندگی خواهيم نمود(ر.ک مبانی سيستم های عامل، تننباوم)
در پايان در صورت داشتن شرايط لازم، هرچه سريعتر با دبيرخانه تماس حاصل نماييد.مهلت ارسال رزومهها تا چندوقت ديگر میباشد.
با احترام: دبيرخانهی پستخانه
به گزارش پایگاه ایـنتـرنـتـی آنانوا، دكتر نیلسون از محققان كلینـیـك دانشگاهـی ارهــاس دانمـارك گفـت: افـراد مجرد معمولا بیشتر بـه رفتـارهـای پـرخـطر مانند كشیدن سیگار، مصرف الكل و اضـافـه وزن روی میآورند و بـسیـار كمتر به پزشك مراجعه میكننـد و در كمــك خـواسـتـن در شرایط اورژانسی با مشكل مواجـه هستند. به گفته محققان دانمـاركـی، تنـهـا زندگـی كردن با بروز مرگ ناگهانی قـلبــی ارتبـاط زیادی دارد.
--------------------
در راستای اين خبر، و با عنايت به اينکه ما، به عنوان بزرگترين پستچی عالم بشريت هنوز مجرد میباشيم، بدين وسيله اعلام میداريم:
نيازمندیها - فوری
به يک يا چند(برای توضيح بيشتر به پاراگراف اخر رجوع نماييد) عدد صبيهی با کمالات برای جلوگيری از بيماریهای قلبی و عروقی و غيره نيازمنديم.فرد مزبور بايد دارای مشخصات زير باشد:
قد: چون با اعلام شرايط قدی، انتخابات بسيار محدود میشد و مشارکت حداکثری امت مسلمان م مسيحی و غيره حاصل نیمشد، اين بند با عنايت شخص شخيص خودمان حذف گرديد. در عوض، فرد مورد نظر بايد در تست شنوايی سنجی شرکتکرده و رتبهی مورد نظر هيئت نظارت را کسب نمايد. بديهیست اين پيششرط برای راحتی بيشتر داوطلبان میباشد تا وقتی ما از آن بالا بالا ها حرف میزنيم، آنها بشنوند.
هنر: از هر انگشت دست(و حتی پای) متقاضی بايد لااقل پنج فقره هنر بريزد. در هنگام مصاحبه تعداد ۱۰۰ عدد هنر(۲۰*۵) شمرده خواهد شد.
تحصيلات: فرد مورد نظر بايد به حد کافی تحصيل کرده بوده و حتی ديپلم نظری داشته باشد.تبصره: در صورت موصوف بودن فرد مورد نظر به صفت مکروه دانشجو، از فرد مورد نظر امتحان بينش(دينی سابق) و التزام عملی و اينا به عمل خواهد آمد.
امکانات ايمنی: فرد مورد نظر بايد مجهز به آژير خطر مواقع ضروری و دستگاههای سنجش حيات و مونيتورينگ بوده آمادگی کامل جهت مقابله با هرگونه خطر جانی احتمالی برای اينجانب باشد. همچنين اين فرد بايد مجهز به کليهی تجهيزات کمکهای اوليه مانند تنفس مصنوعی، شوک الکتريکی، داروهای محرک قلب جهت مقابله با حمله و ايست قلبی، و يک عدد کپسول اکسيژن برای کمک به تنفس ما در شرايط بحرانی باشد.انرژی مورد استفادهی مورد نظر ما برای داوطلبان انرژی خورشيدی میباشد. در صورت استفاده از باتری، داوطلب بايد قابل شارژ باشد.تبصره: بديهیست در صورت رسيدن سطح اکسيژن در کپسول اکسيژن تعبيه شده در فرد به نصف مقدار مجاز، فرد مزبور به همراه کپسول اکسيژن برای شارژ شدن تحويل تعميرگاههای مجاز خواهد شد.
تبصره: فرد مورد نظر بايد ضد زلزله و نسوز بوده مجهز به امکانات مقابله با بلايای طبيعی باشد.
تبصره: فرد مورد نظر به القاب ضعيفه، صبيه، زوجه، منزل و مانند اينها خطاب خواهد شد و بايد مدت زمان عکسالعمل متقاضی به اين کلمات کمتر از ۰.۰۱ ثانيه باشد.
تبصرهی بسيار مهم: شرط بسيار مهم برای داوطلبان، داشتن حالت Stand By و Power Off و همچنين داشتن ريموت کنترل و دکمهی قطع می باشد. داوطلبان دارای حالت Mute از امتياز ويژه برخوردار خواهند شد. به صورت Default داوطلب بايد پس از 5 دقيقه عدم استفاده به حالت Sleep برود.
پاراگراف آخر: با توجه به سنت پسنديده و حتی توصيه شدهی تعدد زوجين در دين مبين اسللام ورژن مجلس هفتم، و با عنايت به التزام فکری و عملی مراجع بزرگ تقليد و علمای عظام به اين مهم، در صورت استقبال هموطنان و وجود افراد واجد شرايط، چندين زوجه انتخاب کرده، و با آنها به صورت Time Sharing و Resource Sharing زندگی خواهيم نمود(ر.ک مبانی سيستم های عامل، تننباوم)
در پايان در صورت داشتن شرايط لازم، هرچه سريعتر با دبيرخانه تماس حاصل نماييد.مهلت ارسال رزومهها تا چندوقت ديگر میباشد.
با احترام: دبيرخانهی پستخانه
2005/01/14
میرم دانشگاه، درس میخونم، خسته- تا حد مرگ-بر میگردم خونه، يه خرده اينترنت، میخوابم، کابوس میبينم، بيدار میشم، میرم دانشگاه، درس میخونم ...
کابوسها هم به شدت جالب شدن. هنوز هم میتونم واضح جای اون دست استخوانی رو دور مچ دستم حس کنم،و اون نور سبز رنگ زير آب و خزههايی که دور و برم شناور بودن رو ببينم.
Civil War گوش میدهيم و سوتهدلان آقای ناظری را!
يه سری هم به اون متروکه زدم. متروکهی ۶-۵ نفری!
و وبلاگ اسفنديار منفردزاده را هم ديديم، و کلی چشممان روشن گرديد!
فعلن همين!
Ciao
کابوسها هم به شدت جالب شدن. هنوز هم میتونم واضح جای اون دست استخوانی رو دور مچ دستم حس کنم،و اون نور سبز رنگ زير آب و خزههايی که دور و برم شناور بودن رو ببينم.
Civil War گوش میدهيم و سوتهدلان آقای ناظری را!
يه سری هم به اون متروکه زدم. متروکهی ۶-۵ نفری!
و وبلاگ اسفنديار منفردزاده را هم ديديم، و کلی چشممان روشن گرديد!
فعلن همين!
Ciao
2005/01/11
و زمانی میپنداشتيم که میفهمی. هيچی ديگه! حالا فهميديم که همه چيز فهميدن نيست.
آنگاه به ياد حرفهای خود افتاديم! و فکر کرديم که اشتباه نکردهايم، بلکه اشتباه شده!
و به هر حال اشتباه بر سر ما خراب گرديده گرديد، و همچنان نيز!
و جبران هم زمانی گفته بود: درد شما شکستن پوستهايست که فهم شما را در بر دارد. و چه کسی بود صدا زد میخواهم نفهم بمانم؟
و جبران آنگاه هيچ نگفت چون من کتاب را بستم. و فکر کردم "چون آب در گودال خود خشکيد". خشکيد؟ خشکيد. کی خشکيد؟ مهمه؟ نه. نيست؟ نه. پس چرا خشکيد؟ ...
و "جان و دل و ديده هر سه را سوختهايم"
همين
Ciao
انسان بودن بدون ژستهای تهوعآور روشنفکرانه و بدون اشتياق به رهبر جامعه بودن و جريان ايجاد کردن. اين خبر رو ۲ بار خوندم. و از خوندنش لذت بردم.
روزى ۱۶ عمل جراحى رايگان- ماموريت انساندوستانه تيم هفت نفره جراحان آلمانى در ايران
آنگاه به ياد حرفهای خود افتاديم! و فکر کرديم که اشتباه نکردهايم، بلکه اشتباه شده!
و به هر حال اشتباه بر سر ما خراب گرديده گرديد، و همچنان نيز!
و جبران هم زمانی گفته بود: درد شما شکستن پوستهايست که فهم شما را در بر دارد. و چه کسی بود صدا زد میخواهم نفهم بمانم؟
و جبران آنگاه هيچ نگفت چون من کتاب را بستم. و فکر کردم "چون آب در گودال خود خشکيد". خشکيد؟ خشکيد. کی خشکيد؟ مهمه؟ نه. نيست؟ نه. پس چرا خشکيد؟ ...
و "جان و دل و ديده هر سه را سوختهايم"
همين
Ciao
انسان بودن بدون ژستهای تهوعآور روشنفکرانه و بدون اشتياق به رهبر جامعه بودن و جريان ايجاد کردن. اين خبر رو ۲ بار خوندم. و از خوندنش لذت بردم.
روزى ۱۶ عمل جراحى رايگان- ماموريت انساندوستانه تيم هفت نفره جراحان آلمانى در ايران
2005/01/08
2005/01/04
آدم زنده رو هم میشه از دست داد. میشه از دست داد؟ میشه از دست داد!
آدم زنده هم ممکنه از دست بره.
در هر دو حالتش اون کسی که رفته هميشه کنار تو میمونه-چه فرقی داره تو ذهنت يا جلو چشمت؟ اما بدی از دست دادن زندهها اينه که میدونی يه جايی نسخهی زندهی کسیکه تو رويای تو زندهست، زير نور خورشيد راه میره و میخنده.
نتيجه منطقی: و اگر کسی که از دست میدی "خود"ت باشه هم همينطوره، فقط با اين تفاوت که اين يکی تکرار میشه، انعکاس داره. مثل دو تا آينه که جلو هم گرفتهباشی. وقتی نگاه میکنی، تصوير آينهی خالیای رو میبينی که کوچک و کوچکتر میشه.
آدم زنده هم ممکنه از دست بره.
در هر دو حالتش اون کسی که رفته هميشه کنار تو میمونه-چه فرقی داره تو ذهنت يا جلو چشمت؟ اما بدی از دست دادن زندهها اينه که میدونی يه جايی نسخهی زندهی کسیکه تو رويای تو زندهست، زير نور خورشيد راه میره و میخنده.
نتيجه منطقی: و اگر کسی که از دست میدی "خود"ت باشه هم همينطوره، فقط با اين تفاوت که اين يکی تکرار میشه، انعکاس داره. مثل دو تا آينه که جلو هم گرفتهباشی. وقتی نگاه میکنی، تصوير آينهی خالیای رو میبينی که کوچک و کوچکتر میشه.
2005/01/03
بدترين چيری که ممکنه موقع ترک يه نفر پيشش جا بذاری، "خود"ته!
2005/01/02
ساعت ۳:۰۹ صبح شنبه 12 دی
زل زدم به سقف، و فکر میکنم. گمونم از دست فکرهام فرار کردم اينجا. کامپيوتر رو خاموش میکنم. دوباره میرم و به پشت دراز میکشم و خيره میشم به سقف.
ساعت ۳:۲۷ دقيقه صبح شنبه 12 دی
گاهی هم البته حواسم پرت میشه به آرامش رخوتانگيز اما هشيار شب.
ساعت ۴:۰۷ صبح شنبه 12دی
۱۰ دقيقهست با نگاهم رد نور مشبک چراغ راهرو رو روی سقف دنبال میکنم، و به صدای خزيدن چرخهای ماشينی که بيگاه از بلوار خلوت روشن از نور زرد و نارنجی رنگ چراغها رد میشد، گوش میکنم. و فکر میکنم. و فقط جای دود سيگاری که بپيچه طرف سقف خاليه.
ساعت ۴:۱۳ دقيقه صبح شنبه 12 دی
گمونم غير از من اون چشم قرمز رنگ تلويزيون هم شبها رو دوست داشته باشه.
ساعت ۴:۴۰ دقيقه صبح شنبه 12 دی
اين Unforgiven II گوش دادن من هم از اون کارهای کليشهايه.
پس به عنوان چاشنی Jazz هم گوش میکنم.
5 تمام! همان همان
فکر می کنم حتمن می دونی و می فهمی
بعد فکر می کنم گمونم می دونی و می فهمی
ترجيح می دم به عنوان يک اصل سعی کنم بخوابم.
پینوشت: تمام ديشب که اين نوشتهها رو مینوشتم-امروز صبح اگر بخوام درستتر بگم- و امروز تا بعدازظهر فکر میکردم امروز يکشنبه ست. فقط گفتم که بدونيد از کرامات شيخ ما عجب نيست!
ciao
زل زدم به سقف، و فکر میکنم. گمونم از دست فکرهام فرار کردم اينجا. کامپيوتر رو خاموش میکنم. دوباره میرم و به پشت دراز میکشم و خيره میشم به سقف.
ساعت ۳:۲۷ دقيقه صبح شنبه 12 دی
گاهی هم البته حواسم پرت میشه به آرامش رخوتانگيز اما هشيار شب.
ساعت ۴:۰۷ صبح شنبه 12دی
۱۰ دقيقهست با نگاهم رد نور مشبک چراغ راهرو رو روی سقف دنبال میکنم، و به صدای خزيدن چرخهای ماشينی که بيگاه از بلوار خلوت روشن از نور زرد و نارنجی رنگ چراغها رد میشد، گوش میکنم. و فکر میکنم. و فقط جای دود سيگاری که بپيچه طرف سقف خاليه.
ساعت ۴:۱۳ دقيقه صبح شنبه 12 دی
گمونم غير از من اون چشم قرمز رنگ تلويزيون هم شبها رو دوست داشته باشه.
ساعت ۴:۴۰ دقيقه صبح شنبه 12 دی
اين Unforgiven II گوش دادن من هم از اون کارهای کليشهايه.
پس به عنوان چاشنی Jazz هم گوش میکنم.
5 تمام! همان همان
فکر می کنم حتمن می دونی و می فهمی
بعد فکر می کنم گمونم می دونی و می فهمی
ترجيح می دم به عنوان يک اصل سعی کنم بخوابم.
پینوشت: تمام ديشب که اين نوشتهها رو مینوشتم-امروز صبح اگر بخوام درستتر بگم- و امروز تا بعدازظهر فکر میکردم امروز يکشنبه ست. فقط گفتم که بدونيد از کرامات شيخ ما عجب نيست!
ciao
2005/01/01
اين Unforgiven II گوش دادن من هم از اون کارهای کليشهايه.
Subscribe to:
Posts (Atom)