آی عشق، آی عشق، آخ عشق
رفسنجانی:
آی عشق، آی عشق
پايه باش يه سد بزنيم پشتت، نوه عمهی ضعيفه رو بذاريم پيمانکارش. سرمايه و سود کلانش پيداست.
احمدینژاد:
آی عشق، آی عشق
نوک جوراب سوراخت پيداست!
معين:
آی عشق، آی عشق
هر کسی اذيتم کنه، استعفايم پيداست.
لاريجانی:
آی عشق، آی عشق
انعکاست در تمام فيلمهايی که سانسور کرديم، پيداست.
ضرغامی:
آی عشق، آی عشق
ادامهی نهضت لاريجانی پيداست.
شورای نگهبان:
آی عشق، آی عشق
رد صلاحيت در تمام اجزای وجودت پيداست.
مرتضوی:
آی عشق، آی عشق
۳ سال انفرادی با مخلفات، در حکمت پيداست.
عليزاده:
آی عشق، آی عشق
۳ سال سوييت تک نفره با همهی امکانات رفاهی با مخلفات در حکمت پيداست.
نمايندهی مجلس هفتم:
آی عشق، آی عشق
طرح ۳ فوريتی برای جمع کردن بساطت، با کلی امضا، پيداست. بیخيال بودجه و اينا!
عباسی:
آی عشق، آی عشق
سياستهای آمريکا در زمينهی اولترا ليبرال پلوراليسم باعث لائيک و آنگاه دين از سياست به روش لنين و مارکس و حتی آن سکولاريسم به ولايت فقيه و ديوار چين و حتی چه از اين؟ پيداست!
انصار حزبالله:
آی عشق، آی عشق
آنتن بیسيم حاجی از زير پيراهنش پيداست.
گروه فشار:
آی عشق، آی عشق
دستهی چماق حاجی فوقالذکر، از زير پيراهنش پيداست.
خزعلی:
آی عشق، آی عشق
آتش به دهانت!
حسنی:
آی عشق، آی عشق
سيبزمينی و پياز و بيل پيداست.
وبلاگنويس تازهکار:
آی عشق، آی عشق
من الان خيلی عاشقم و غمگين و متفکر. زيبا مینويسی. به من هم سر بزن. پيداست!
شخصی
يه نفری:
آی عشق، آی عشق
اينجا خيلی شهر بديه و من امروز ۲۸ تا بنای تاريخی خيلی جالب ديدم و ۳ تا اردو رفتم و ۵ تا فيلم جديد رو از روی ميز تدوين آوردن اينجا که من ببينم، و با بچههای بیخاصيت بدجنس بیحال، ۳۶ تا جک گفتيم و خيلی خنديديم، و همه برای من پروژه نوشتن، تاريخ امتحان رو عوض نکردن، ولی به جای من امتحان دادن، و غم من پيداست!
يه نفر ديگه:
آی عشق، آی عشق
اينجا خيلی کشور بديه، و مردمش خيلی سردن، و آشپزخونههاشون چاه نداره، و برام ۵۰۰ تا کاتالوگ فرستادن، و هرروز سگم رو میبرن میگردونن، و يه خط مجانی ۲۴ ساعته برای اينترنت دارم، و هر روز هم شيشههای ماشينم رو تميز میکنن، و من هی میرم وين و اينور و اونور و دل مردم رو میسوزونم، و خيلی بدی اينجا پيداست.
خودم:
آی عشق، آی عشق
من امروز خيلی حالم بده و کلی خوشحالم و کلی خودم رو دست انداختم، و خاطرات بدم را با طعمی شيرين چشيدم، و کتاب حافظ و ميکروپروسسور خواندم، و ۴۰۰ ضربهی تروفو، و شهر موشها نگاه کردم، و از کامپيوترم بدم میاد، و ۲۳ ساعت پای اينترنت بودم، و زندگی بدون تناقضم پيداست.
No comments:
Post a Comment