2005/01/18

تو عمرم اين‌طور امتحان نداده بودم. شب قبلش ۲ ساعت خوابيدم. از ساعت ۸ تا ۱۰:۱۰ انتقال داده. ۸-۷ صفحه نوشتم. اومدم بيرون کلی به سر حسين غر زدم که نظريه می‌افتم. رفتم نمره‌ی ميان‌ترم رو از استاد گرفتم. شدم ۸۴/۴ از ۷. نفهميدم اين ۸۴ صدم رو از کجا اورده. ساعت ۱۱ سر جلسه ی نظريه. يه ماشين تورينگ طراحی کردم که خود آلن تورينگ هم بهتر از من نمی‌تونست طراحی کنه.فقط شکلش بدون توضيحات ۳ صفحه شد. بعدش حس کردم چشم‌هام ديگه نمی‌بينه از زور خستگی. ۳-۲ سوال ديگه رو نصفه نيمه نوشتم و زدم بيرون از جلسه. حالا هم يه سری تمرين نظريه از دانشگاه هاروارد گرفتم قراره ترجمه کنم بدم به استاد خوشحال باشه(و البته ۳-۲ نمره بده!). خونه که رسيدم احساس می‌کردم همه‌چيز کند شده. هنوز هم گيجم. وحشتناک بود.

سر جلسه‌ی امتحان آهنگ My Way فرانک سيناترا تو ذهنم بود. البته آهنگ بی‌نهايت زيباييه. اما متاسفانه اين ورژنی که من دارم رو فرانک سيناترا با پاواروتی می‌خونه. وسط سوال بی مقدمه نوبت پاواروتی می‌شد و شروع می‌کرد به خوندن :)). به زور آهنگ رو عوض کردم به مارک نافلر. وسط امتحان فقط خارش مغزی رو کم داشتم!

گاهی ... گاهی ...

No comments: