-زمانی در مکانی ســـــــــــــــــــــــــخت دوووووووووووووور يه حياطی بود که خلوت بود. بعدش ما هی میگفتيم يه موقع شلوغ نشه که خلوتيش از بين بره.
خب هيچی ديگه! اينقدر خلوت شد که مرد! بابا توجهی، چيزی! ضرر ندارهها! مرد از بس يک شکل موند.
-آيا میدانی با من چه کردهای؟ نمیدانی؟ میدانی؟ نمیدانی؟ میدانی؟ نمیدانی؟ میدانی؟(هاه! نوشتم ياد ژاندارک لوک بسون افتادم. اونجا که مسيح تو رويای ژان بهش میگه وات آر يو دوين تو می؟! )
-گاهی میشه میخوای فکرهات و حسهات و شکنجهای که میشی رو، باعث اينها بفهمه! از طرفی فکر میکنی بهترين راه برای حفظ غرورت و اعتراض به "باعث قضايا"، اينه که بروز ندی و خودت رو حفظ کنی! از طرفیفکر میکنی قهرمان بازی در بياری که چی بشه؟ به کجا برسی؟ چه واقعيتی عوض میشه؟ اونوقتش باز فکر میکنی خب پس يه جور بهش بفهمونم که چه طوفانی به پا کرده. اما باز فکر میکنی براش مهم نيست، پس چرا خودم رو بيشتر اذيت کنم. بعد فکر میکنی نبايد بیتفاوت بشی، به دلايل زياد. بعد فکر میکنی يه جور بايد اين حسها رو نشون بدی. بعد ... خب نقطه سر خط از اول! :))
-اصولن ديده شده من در مواقعی که حالم بده، استعداد زيادی دارم که خودم رو به حالت نيمه تمسخرآميزی، نقد کنم. پس بياييد بخنديم!
-چون اخلاق نسبی نيست، مجلس طی يک اقدام انقلابی ياهو مسنجر و ارکات را خواهد بست! آقای ابطحی طی پستی آتشين، ناخشنودی خود را از عمل شنيع و پليد مجلس اعلام کردهاند. حالا از همه چيز که بگذريم، آقای ابطحی با اين شدت عملی که شما به خرج داديد(به خصوص در مورد مسنجر)، حدس میزنم شما هم جزو اونهايی باشيد که چراغ اتاقشون تا ۳-۲ صبح روشنه :))
No comments:
Post a Comment