2005/02/11

- همون دليلی که باعث شد من خودم رو برای ۳ روز در مورد اينترنت تحريم کنم، باعث شد تحريمم رويه روز زودتر بشکنم. به اين میگن سياست!

- يه دل سير برف ديدم. پشت پنجره‌ی اتاق سرد، منظره‌ی برف واقعن زيباست.

- فرض کن بری استراحت کنی نيم ساعت. بنا به عادت هميشگی قبل از اين‌که بری سراغ Cartoon Network سری به کانال ۴ بزنی. اتفاقن اين دفعه به جای برنامه‌های هوانوردی سال ۱۹۸۶ و اکتشافات علمی-در حال انقراض- سال‌های ۸۰ و ۹۰ ، يه سخنرانی داشته باشه در مورد بررسی ريشه‌های تغييرات اجتماعی در تاريخ. سخنرانش هم استاد پروفسور دکتر فلانی باشه از فلان دانشگاه معتبر دنيا با ۱۳ کيلو مقاله و ۲۸ کيلو تاليف کتاب(بدون احتساب وزن صحافی!). اولش جالب شروع کرد، راجع به نيروهای اجتماعی که زمان تغييرات بزرگ ايجاد می‌شن يا فعال می‌شن. اما بعدش، زمانی که شروع کرد از دلايل تغييرات اجتماعی که نتيجه‌شون در نهايت منجر به انواع انقلاب می‌شه صحبت کردن، تازه گرفتم که جريان چيه. يک ربع باقی مونده‌ی زمان استراحتم رو هم به حرف‌های جناب استاد گوش کردم و به اين نتيجه رسيدم که اگر چيزی که استاد راجع به شعور و استعداد اجتماعی می‌گن درست باشه، بنده به شخصه يک فقره انسان بی‌شعور اجتماعی می‌باشم.
خودمونيم هيچ چيز مثل کارتون نت‌ورک برای رفع خستگی خوب نيست.

- دلم می‌خواست شب‌های روشن رو کارگردان ديگه‌ای می‌ساخت. لحظه‌ای که استاد منتظر دختره و دختر رو می‌بينه و بغض می‌کنه می‌تونست خيلی موندنی‌تر از اينی که هست، در بياد. انتظار ... بايد بعد از کنکور مفصل راجع‌ به‌ش بنويسم.

- فرض کن بعد از مدت‌ها دوباره اون صورتی آشنا رو ببينی. قبلن اسم اين رو می‌ذاشتم تقارن. حالا فکر می‌کنم انعکاس مناسب‌تره.
اگر سبز بود، می‌شد با لحن شعاری مبتذلی گفت "هميشه سبز باشی"، اما خب، الان فکر کنم نمی‌شه گفت "هميشه صورتی باشی" :))

-اين آقاهه که می‌بينيد(نمی‌بينيد) اين پايين آخر و عاقبت منه در کنکور! اون ديواره هم کنکوره!

No comments: