2004/04/09

آبجي کوچولوهه سريال هاي خانوادهء تلويزيون رو مي بينه و من رو براي کارتون هاش صدا مي کنه!!
نمي دونم فقط توي ايران اينجوريه يا کار تموم دنيا برعکسه!!

يکي از مجري ريشو هاي تلويزيون با همون حالت اخمو و تريپ مخصوص مجري هاي تلويزيون که لطف مي کنن به بيننده ها و باهاشون حرف مي زنن:
خب قسمت هزار و دويست و نهم سريال "خيانت بي شرمانه و جنايت خون آلود" رو ديديد. بسيار سريال جالبي بود. صحنه هاي خون بارش واقعاً ديدني بود. (با حالت هيجان زده) ديديد اون خون ها که از سقف مي چکيد چقدر واقعي بود؟ تازه ديديد طرف چطور 6 بار به زنش خيانت کرد؟ ديديد چطور دارش زدن؟ خيلي سريال باحالي بود.
خب خوشبختانه هنوز ششصد و هشتاد و چهار قسمت ديگه مونده.
خب کوچولوها. حالا بلند شيد بريد سر درس و مشقتون و بزرگتر هاي مهربون رو صدا کنيد مي خوايم براشون کارتون اسپيرو و فانتازيو بذاريم با کارآگاه گجت.
ديلينگ ديلينگ رينگ!!


من نمي فهمم! طرف Limp bizkit مي باشد. سبکش خفن بوده است. از اون هايي که نمي شه تحمل شون کرد. بعدش يه آهنگ خونده اينقدر زيباست که باور نکردنيه کار اين ها باشه. لينکش رو گذاشتم توي وبلاگ موسيقي با ليريکش. داونلودش کنيد و نظرتون رو به من بگيد حتماً


خدا بگم چکار کنه اين آقاي شکراللهي رو. يه بار توي خوابگرد نوشت بايد تا حد امکان موقع نوشتن تکه هاي کلمه ها رو به هم نچسبوند. مثلاً اين ها درسته نه اينها. بعدش من مجبورم ده بار کلمه هايي که تايپ مي کنم رو پاک کنم و دوباره تايپ کنم.
وسواس توي نوشتن هم بد چيزيه ها!!
آقا بدجوري از اين eternity خوشمان آمد!!
به فهرست لينک ها اضافه گرديده گرديد.

من نمي دونم اما به نظرم زندگي اي که ما اين همه جدي مي گيريمش بايد يه جور بازي باشه که خدا براي ما طراحي کرده. و اون بالا نشسته و ما رو تماشا مي کنه که چطور خودمون رو به در و ديوار مي زنيم تا اينکه (مي خواستم بنويسم مي ميريم ديدم زياد قشنگ نيست .. به جاش چي بنويسم؟ ... همممم ... آها يآدم اومد:) رحلت جانگداز و اينا بکنيم!
خداي شوخ هم جالبه ها!
البته شوخي هاش فقط براي خودش خنده داره.

آقا اين اسکناس دوهزار توماني را ديده ايد؟
آقا(ره) را بسيار خشن و تريپ جان پکين پا روي اسکناس تصوير کرده اند.
يه کلاه کابويي مي ذاشتن سرش و يه سيگار برگ هاوانا هم گوشهء لبش مي شد عين جان وين مرحوم مغفور(نبقبوبآجمن).
توضيح: نبقبوبآجمن= نور به قبرش ببارد و با آخوند جماعت محشور نگردد.

هنوز به فکر اون ده روزم.
ده روز که زنده بودم.
اما بهتره بهش فکر نکنم. داره تحليلم مي بره.

به خودم قول داده بودم براي تو اينجا ديگه چيزي ننويسم. اما نمي شه. اين رو بايد بگم.
اميدوارم يه روز بفهمي که صبايي که تو از ميون من بيرون کشيدي از از همهء صبا هاي ديگه بهتره و باارزش تر.
انصاف نبود همينطور ولش کني و بري. چون فقط براي تو بود و نه کس ديگه اي.

همين ...

کامنت براي آهنگه يادتون نره هااااا!!!
کامنت هاتون رو براي همين پست بذاريد.

Ciao

No comments: