اينجا هم بدجوری به ابتذال کشيده شده. البته کلاً نه میشه از روزمره به مطلب خاص و مهمی رسيد نه اصولاً ارزش داره.
شايد دليل اين روزمره شدن اينجا، پناهبردن به روزمره از شر شياطين درون باشه :)).
مساله اينه که زندگی داره در جهتهای مختلف من رو میکشه. من هم سعی میکنم به هيچ کدوم از اين جهتها کشيده نشم. و خب، يه مقدار باعث عدم تعادل میشه.
عدم تعادل هم هر بار به يه شکل بروز میکنه. فعلاً به شکل ابتذال و روزمرگی اينجا.
No comments:
Post a Comment