2005/06/23

-صبح رفتم خريد کتاب. البته جلو خودم رو گرفتم که زياد نخرم و تمام وقتم رو نگيرم. "انجمن شاعران مرده" رو خريدم و "چرا بايد کلاسيک‌ها را خواند" از ايتالو کالوينو. New Interchange سطح Intro رو هم برای خواهرم گرفتم که تابستون يه خرده با هم زبان کار کنيم. "انجمن ..." کتاب محبوب اميرحسين بود. چندين و چند بار از زبونش شنيدم راجع به اين کتاب. جمع جالبی داشتيم. حيف شد که از هم پاشيد. يه نفر سرگردونه(شما رو می‌گم که اين‌جا رو می‌خونی ها!)، يه نفر در مراحل قبل از قبولی فوق، يه نفر مادر شده، امير که فضای شريف رو الوده کرده، من هم که اين‌جا، آشفته و سرگردون و شايد کمی اميدوار.

-فردا هم که انتخاباته. من به اين بد و بدتری که ساختن عقيده‌ای ندارم. به نظرم خيلی سطحی‌نگريه اگر اين‌طور فکر کنيم. از اين اصطکاک بين هواداران هاشمی و احمدی‌نژاد هم اصلن خوشم نمی‌آد. يه سری فاشيست و متعصب هستن که حمايت می‌کنن و زمانی که آقای احمدی‌نژاد بياد بالا سهم‌شون رو می‌گيرن. اما وقتی می‌بينم کسانی رو که گول شعارهای مردم‌فريبانه‌‌ی اين آقا رو خوردن، واقعن متاسف می‌شم. و تاسفم وقتی بيشتر می‌شه که می‌بينم خيلی‌ها از جبهه‌ی فکری‌ای که من خودم رو نزديک به اون می‌بينم، اون بخش از جامعه رو که به احمدی‌نژاد رای دادن و می‌دن و مسحورش شدن رو به باد سرزنش می‌گيرن. از اين جمله‌ی "حق‌شون همينه" هم که زياد خوندم و شنيدم واقعن خوشم نمی‌آد. به نظرم خيلی بی‌انصافيه که کسانی رو سرزنش کنيم که به راحتی از احساسات‌ و مشکلات و دردهاشون استفاده شده و هدايت شدن به سمت اين نماد ظاهرن مردم‌گرايی! شايد ما خودمون مقصريم. می‌شينيم و حتا پامون رو از طبقه خودمون و خطی که دورمون کشيديم اون‌طرف نمی‌ذاريم. و انتظار داريم همه روشن‌فکر و آزادی‌خواه و اصلاح‌طلب باشن.
ما فرق اين رو نمی‌فهميم که ما اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلب‌ها رو به عنوان يه اهرم برای رسيدن به آرمان‌شهر جامعه‌ی مدنی و دموکراسی انتخاب کرديم و حالا هم در ادامه‌ی همون طرز تفکر بدون اعتقاد تمام به هاشمی و با نقدهای فراوون و بدون فراموش کردن گذشته‌های به‌شدت آزاردهنده، به‌ش رای می‌ديم. ما اين‌طور رای می‌ديم، اما اون عده‌ی زيادی که به احمدی‌نژاد رای دادن و بسيجی و سپاهی نيستن و رای‌شون هم تو مساجد و حسينيه‌ها خريده نشده، "اميد"شون به احمدی‌نژاده. ما اين رو نمی‌فهميم.

- فراموش کرده بودم "در انتظار گودو" هم در صف خوندنه! يه بار شروعش کردم اما هم متن فارسی هست هم انگليسی و وقت و حوصله می‌خواد خوندنش. ترجيح دادم زمانی بخونمش که خوندنش برام لذت‌بخش باشه.

- دوباره "آبی" پريزنر رو گوش می‌دم. گاهی تعجب می‌کنم چطور احساسات و نبوغ يه آدم از ميون اين لايه‌های ضخيم زمان و زبان و فرهنگ و سن و تجربه و درک و ديدگاه، می‌تونه اين‌قدر روی يه انسان ديگه، کسی مثل من، تاثير داشته باشه.

همين!

No comments: