2005/05/02

نتيجه‌ی بافت‌شناسی- اصلن چنين چيزی وجود خارجی داره يا نه؟- اومد. غده‌هه خوش‌خيم بوده. مامان صبح پای تلفن گريه کرد. بابا رو مرخص کردن. البته هنوز تا ۵شنبه بايد بمونه، اما خب ديگه همه جوره خطر رفع شده.
حالا می‌تونم با خيال راحت نگران نتيجه‌ی کنکور باشم!

امروز کارگاه جلسه‌ی اول جوش‌کاری بود. جوش گاز. از هرچی گاز و جوش و کارگاه بود بيزار شدم. ۲ ساعت و ۲۰ دقيقه تو اون کارگاه خفه با هواکش‌هايی که فقط دود استيلن رو مستقيم تو ريه‌هات می فرستن و اين وضع افتضاح حساسيت و نفس‌تنگی من، مثل جهنم بود. هنوز ريه‌هام درد می‌کنن بس که تقلا کردم توی اون دخمه برای نفس‌کشيدن. ۲ساعت و ۲۰ دقيقه جوش داديم! اخر کار اين‌قدر ميله و سيم‌جوش و اينا به هم جوش داده بوديم که من هر چيزی که می‌ديدم می‌خواستم جوشش بدم. فرض کن استاد رو با سيم جوش به ميز جوش می‌دادم. احتمالن ازم تقدير می‌شد و عکسم اون‌جايی که عکس شهدا رو چشبوندن نقاشی می‌شد-با قيافه‌ای روحانی و ريش کم‌پشت در حالی که با حسی نورانی و لطيف در چهره‌ام، استاد را که بر روی ميز ديگری خم شده است، به ميز جوش می‌دهم.و بر سرم سربندی بسته شده به رنگ بنفش و بر آن به نسخ نقش کرده‌اند: جوش استاد، به ز مهر پدر!

ها ها ها! متون اسلامی، مجازی ارائه شده، امتحان ميان‌ترم داره ۴ شنبه! حقيقی‌ش ميان‌ترم نمی‌گيره، حالا گير اين مجازيه افتاديم با کلی تکليف و امتحان ميان‌ترم. امروز جزوه‌ش رو از سيستم آموزش مجازی دانشگاه گرفتم. ظاهرن همون شعار هفته‌های دوران دبستانه با ۳ ترجمه. همه‌ش رو هم بايد حفظ کرد. ظاهرن بايد به همون شيوه‌ی تاريخی دانش‌جوها در گرفتن نمره از دروس عمومی متوصل بشم-يعنی بگردم يه کسی رو پيدا کنم که خونده باشه، کپی کنم از رو دستش.

زندگی سوت قطاری‌ست که در خواب پلی می‌پيچد ...

Ciao

No comments: