2004/10/05

پيشنوشت!: بالاخره بعد از کلی کلنجار با خودم اينجا رو به موسيقی آلوده کردم! گوشکنيأ و نظر بديد لطفاً

و يکی از اصول ثابت زندگيم هم پارادکسه. از در و ديوار پارادکس، همه جا پارادکس، کافيه صبا دستش رو دراز کنه تا يه پارادکس گنده بياد تو دستش!.

"آفتاب گرم تابستان" که نتونست کسی رو اين‌جا گرم کنه، ببينيم "سرمای يک‌دست زمستان" چه میکنه. شايد اقلاً سرما، بخش دراکولايی و اسکيموايی!! من رو به هيجان بياره! بايد ديد...

No comments: