2004/10/18

من نمی‌فهمم چرا کسی نمی‌خواد قبول کنه که تلويزيون داره با اين سريال‌های مبتذلش مستقيماً به شعور بيننده‌اش توهين می‌کنه، و ازاون بدتر، اين کار رو آگاهانه انجام می‌ده. از ساعت ۶ تا ۸ در اتاق بسته، هدفن به گوش. حتی از صداش که از تو هال می‌آد متنفرم. از فردا هم که می‌مونم دانشگاه درس می‌خونم که راحتم ديگه.

ای بابا مردم از خنده! نکنيد اين کارها رو! برادران و خواهران بسيجی، نکنيد اين کارها رو. يه اصطلاح چيپ هست که در مورد افراد کم عقل به کار می‌برن. گمونم مثال کاملاً مشخصش شما باشيد. نامه دادن برای دبيرکل سازمان ملل متحد که از ايران چند تا ناظر برن امريکا بر انتخابات امريکا نظارت کنن. آخ عجب صحنه‌ای بشه. ۴-۳ تا از اين آخوند پيرهايی که دم مرگن و گوش‌شون کره و اينا رو ببرن ستاد نظارت بر انتخابات برادر کری و برادر بوش که مثلاً بر روند انتخابات نظارت کنن. يه مشت از اين ريشوها هم، که تو مملکت زياد داريم ازشون، صادرات غير نفتی کنن امريکا به حوزه‌های انتخاباتی مختلف امريکا بع عنوان ناظر که صندوق ها رو دست‌کاری کنن. آخرش هم مثلاً رفسنجانی مثل اون سال از صندوق بياد بيرون :)). آخ چه صحنه‌ای می‌شه. کاروان اسلام در بلاد کفر! روح هدايت شاد :).

حالا جالبه! دليل هم آوردن که اين کار رو به عنوان يه حرکت نمادين انجام دادن که نشون بدن دموکراسی تو آمريکا وجود نداره! آخه يکی نيست بگه زندان روزنامه‌نگاران و مسائل حقوق بشر و تروريسم و انواع نظارت‌های(که تعدادشون حتی! از تعداد انواع مختلف پفک‌ها و ماکارونی‌ها هم بيشتره!) هيچ، عزيز من انتخابات امريکاست شما اون وسط چه‌کاره‌ايد آخه؟ قاطی کردن هم حد داره، از يه جا به بعدش می‌شه "همون اصطلاح چيپ"-بازی! گمونم تونستن با همين يه حرکت نمادين، دوباره از اول، و به طور کامل، تموم حيثيت(در صورت وجود) و موجوديت‌شون رو به گند بکشن.
البته بکشن آقا، بکشن! ما که اعتراض نداريم. می‌شينيم می‌خنديم.

ها ها ها!تازگی‌ها آدم‌هايی که زندگی‌شون تو مارک لباس‌شون و دونستن اسم همهء کافی‌شاپ‌های دنيا و يه سری روابط اجتماعی محدود با افرادی مثل خودشون خلاصه می‌شه، احساس جديت می‌کنن و فکر می‌کنن خيلی انسان‌های بلندنظر و متفکری هستن. می‌شه لطفاً به همون مارک‌های لباس‌هاتون بچسبيد و اين‌قدر همه جا اون علامت "من يک روشنفر اجتماعی هستم، بی زحمت من را تحويل بگيريد، قبلاً از همکاری شما متشکرم." رو بالا نگيريد؟!
تحمل بعضی آدم‌ها جداً سخته!

آقای R.E.M عزيز. احتراماً خواهشمند است، می‌شه بيايد ايران هم تور ضدبوش راه بندازيد همراه بابا ديلن؟ من خودم به شخصه قول می‌دم به اون بوش بی‌‌تربيت رای ندم و برم تو ستاد انتخاباتی برادر کری. تازه برای در شرکت هاليبرتن هم گوجه‌فرنگی پرت می‌کنم. حالا می‌شه لطفاً همراه برادر باب بيايد ايران؟ بعدش هم با برادران بسيجی می‌ريم با هم بر انتخابات رياست جمهوری نظارت می‌کنيم،و مشت محکمی بر دهان آمريکای جهان‌خوار(شامل همهء اهالی آن خطه، ازشخص برادر بوش گرفته تا خود جنابعالی) می‌زنيم.

هرکس اين آلبوم The Pros And Cons Of Hitch Hiking از Roger Waters رو گوشنده نصف عمرش بر فناست. من اين آلبوم رو هزاران بار به Amused to death يا هر آلبوم ديگه‌اش ترجيح می‌دم. فوق‌العاده‌ست.
!Wollen sie danzen mit mir oder drinken mehr Ha Ha Ha Ha

تا ۶ صبح امروز بيدار بودم. بدترين قسمتش اون غلت زدن‌های توی رختخوابه. و فکرهايی که از در و ديوار بالا می‌رن و همهء اتاق رو پر می‌کنن، مثل يه جور ... گاز سمی، يه جور روح، يه سايهء ناخواسته که فقط تو تاريکی خودش رو نشون می‌ده. يا يه کابوس ...

No comments: