2004/10/23

شايد برای نگار

مانده تا برف زمين آب شود
مانده تا بسته شود اين همه نيلوفر وارونهء چتر
ناتمام است درخت
زير برف است تمنای شنا کردن کاغذ در باد
و فروغ تر چشم حشرات
وطلوع سر غوک از افق درک حيات

مانده تا سينی ما پر شود از صحبت سنبوسه و عيد
درهوايی که نه افزايش يک شاخه طنينی دارد
و نه آواز پری می‌رسد از روزن منظومهء برف
تشنهء زمزمه‌ام
مانده تا مرغ سر چينهء هذيانی اسفند صدا بردارد
پس چه بايد بکنم
من که در لخت ترين موسم بی چهچهء سال
تشنهء زمزمه‌ام

بهتر آن است که برخيزم
رنگ را بردارم
روی تنهايی خود نقشهء مرغی‌ بکشم

No comments: