2005/04/01

سال جديد هيچ فرقی با سال قديم نداره دوستان. اصولن سال با سال چه فرقی داره؟ يه عيد مزخرف و سريال‌های آبکی تلويزيون که صداش هم راحتت نمی‌ذاره و شاهکارهای دوبله و سانسور که از تلويزيون به بيرون فوران می‌کرد و ديد و بازديدهای مبتذل و از اين چيزها!

تيمسار آباد کرده صدا و سيما رو. يه قسمت اون سريال راننده‌ کاميون‌ها رو شبی در خانه‌ی کسی به زور ديدم. مثل خوروندن دارو به بچه‌ی عقب‌مونده با گرفتن بينيش و فرو کردن قاشق به حلقش بود. دوستان! پيام دادن هم قاعده و قانونی داره. اصلن امريکا بد، سگ، و حتی بيشتر! دليل نمی‌شه شما اين‌طور خودتون رو ضايع کنيد. البته حماقت برای ارضای حماقت جواب می‌ده. قطعن جواب می‌ده.

و هنوز يه هويج جلو خودم می‌گيرم و خودم رو اغوا می‌کنم. حيف که نمی‌تونم به خودم لگد هم بزنم وگرنه کمدی تکميل بود.

و اون آهنگ اول اون سی‌‌دی زيبای فرانسوی رو مرتب گوش می‌کردم-می‌کنم...

تنها قسمت خوب اين ۳ هفته، اون شب تهران قرار با بچه‌ها، sms های ارسالی و دريافتی و اون مسافرت يه روزه با دايی به ماسوله بود. يه سری شاهکار عکاسی هم با اون دوربين بی‌کيفيت گرفتم که اگر روش رو داشتم می‌ذارم اين‌جا.

عزيزان من سايه بردو نوع است. يکی به معنی وجود پنهان و خود واقعی فرد که زير ماسک پنهان نیم‌مونه، يکی هم اون اثريه که کسی که به‌ت نزديک می‌شه روی زندگيت می‌ندازه. به هر حال بايد انسان‌ها رو با سايه‌شون ديد.

گوش کن دورترين خوش‌حال جهان می‌خواند ناک ناک ناکين آن هونز دور. اون هم با آوريل، نه گانز يا باب ديلن يا حتی جری گارسيا.

و طعم زيتون ...

I've got wild straing eyes
I've got a strong urge to fly
but i've got nowhere to fly to
fly to fly to fly to fly to fly to

No comments: