2005/04/15

متاسفانه با اين‌که من تلويزيون رو ترک کردم کلن، و زندگی بسيار راحتی بدون سيمای لاريجانی-سابق-ضرغامی-فعلی دارم، ولی هنوز هم نتونستم کاملن جعبه‌ی جادو رو از زندگيم خارج کنم چون اهل خونه ظاهرن همه مبتلا به ثقل‌ الگوش! می‌باشند و معمولن صدای تلويزيون تو اتاق من به صورت پس‌زمينه در حال پخشه. امروز دو-سه دقيقه صداش واقعن بلند بود. ظاهرن يه مصاحبه بود درباره‌ی تماشاگر خوب، و اين که چطور بايد باشه. طبق معمول يه عده با لحن مصنوعی صحبت می‌کردن و شعار می‌دادن. فکر می‌کردم که کل جريان چقدر مضحکه! به جای اين‌که بيايم فرهنگ‌سازی کنيم و احترام متقابل رو تو جامعه جا بندازيم، نهايتن به اين‌جا می‌رسيم که قبل از مسابقه‌های ورزشی بزرگ ۴ تا مصاحبه از تلويزيون نشون بديم و به بچه‌گانه‌ترين شکل سعی کنيم رفتار جامعه رو اصلاح کنيم.
به نظر من ما هنوز مفهوم حريم شخصی رو درک نکرديم. اين‌که احترام متقابل و حفظ حريم تو جامعه‌ی ما معنی نداره، شايد به خاطر اين باشه که جامعه‌مون شهريه، اما فرهنگ شهرنشينی نداريم. طبيعتن با بزرگ‌شدن و پرجمعيت‌تر شدن شهرها، آدم‌ها ناخودآگاه به هم نزديک‌تر می‌شن. ديوارهايی که ما رو از هم جدا می‌کنه شکننده‌تر و شفاف‌تر می‌شه و هرقدر اين روند رشد شهرنشينی سرعتش بيشتر می‌شه و گسترده‌تر می‌شه، به همون نسبت اون حريمی که برای خودمون داريم کوچک‌تر و محدودتر می‌شه. و فکر می‌کنم ما هنوز ياد نگرفتيم که خودمون رو با وضع جديد هماهنگ کنيم و هنوز نفهميديم که اين حريم شکننده‌تر و کوچک‌تر رو بايد با شدت بيشتری رعايت کنيم تا تعادل زندگی رو به هم نزنيم. اين فرهنگ شهرنشينيه که بايد جا بيفته. وگرنه گيريم که تماشاگرها همه خوب و سربه‌راه شدن. درباره‌ی مثلن وضع رانندگی چه‌کار می‌تونيم بکنيم؟ اون رو هم فرض که درست کرديم، درباره‌ی مزاحمت‌های يه تو جامعه برای هم ايجاد می‌کنيم چطور؟ و می‌شه يه ليست بلند بالای "پس اين چطور" نوشت که جواب هرکوم‌شون متفاوت باشه و هيچ‌کدوم هم وشکل رو واقعن حل نکنن.
متاسفانه هيچ‌وقت به مشکلات پايه‌ای نگاه نمی‌شه. هميشه مشکل جلو رومون رو ديديم و سعی کرديم همون رو رفع کنيم تا کار خودمون تو همون مقطع زمانی راه بيفته.

ضمن اين‌که گيريم که همه‌ی تماشاگرها خوب و سربه‌راه شدن. به نظر شما تماشاچی سربه‌راه و مودب، به‌تر جلو ورزشگاه آزادی له می‌شه و کشته‌ می‌شه؟

پ.ن:و البته اين نوشته چيزی نيست که به خاطر نوشتنش به قدرت استدلال و تفکرم افتخار کنم! فقط يه فکر لحظه‌ای که اين‌جا نوشتمش. از در آوردن ادای مصلحان اجتماعی و صاحب‌نظر‌های همه‌چيزدان متنفرم.

No comments: