پاک به اصل و فرع دوستي شک کردم!!
دوستي يعني چي؟ تا کجا؟ چجوري؟
حسابي گيج شدم.
يه نفر ناراحته.
من هم.
اتفاق بدي افتاده ظاهراً.
خيلي بده که کاري از دستت بر نياد در حالي که دلت مي خواد کاري انجام بدي
اين درسها هم که ما را داغان پاغان نمود!
من نمي دونم چرا اين گزارشگرهاي فوتبال براي بازي هاي خارجي اينقدررررر هيجان زده مي شن!
اگر گذاشتن دو کلام درس بخونيم!
نمونهء ابتذال فرهنگي رو در وبلاگستان ديدم.
طرف وبلاگ زده هرچي از مسائل خصوصي هم رشته اي هاش مي دونه ريخته بيرون.
حالم به هم خورد.واقعاً خجالت آوره!
گرچه که نمي شه سرزنش کرد اين جور آدم ها رو.
يه مطلبي آقاي شکراللهي تو وبلاگ خوابگرد نوشته بودن در مورد ابتذال در وبلاگستان.
من با نظرشون تا يه جايي موافقم، اما با لحنشون نه!
حالا دلايل خودم رو هم هر وقت وقت کنم مي ذارم اينجا.
کلي حرف داشتم اما نوشتنم نميآد.
ناراحتم!
Ciao
P.S:به اين آقا آلمانيه: عزيز من رفتي آلمان با دکتر و پروفسور نشست و برخاست مي کني قرار نيست ديگه تحويل نگيري ها!
مي دوني چند وقته ازت بي خبرم.زنگ هم زدم گوشي بر نداشت کسي.
زود باش بهم خبر بده که راه مي افتم ميآم آلمان ها!
خلاصه ديگه خودت مي دوني!
No comments:
Post a Comment