صبح شنبه.
يکي ديگه از اون روزهاي عجيبي که اصلاً دلت نمي خواد خراب بشه(چون اول هفتخ ست و نمي خواي اول هفته ت خراب بشه) اما از اول صبح Down مي شي و ديگه هم بالانمي آي.
اين چند روزه نه وبلاگ خوندم نه زياد on بودم.اين چند روزه سخت گذشت.ترجيح مي دم فراموشش کنم.
تعادلم رو از دست دادم.البته دوباره شروع کردم به برگشتن به وضع سابق اما يه مدتي طول مي کشه.وضعيتي ست اينجا!!
اگر شما يه دوست داشته باشيد که به خاطر شما به زحمت افتاده باشه و با کساني که دوستش دارن و دوستشون داره درگير شده باشه، چکار مي کنيد؟من هيچ کار نمي تونم بکنم جز اينکه تلاش کنم لايق تلاشش باشم.
بار ها گفته ام و بار دگر مي گويم خداوند پدر کسي که SMS را اختراع کرد بيامرزد همراه با اجداد و نياکانش.
بعضي چيزها رو نمي شه گفت.بعضي چيزها رو نمي تونم زياد بگم.خودت مي دوني که ... خودت مي فهمي که ...
امشب در يک خواب عجيب
رو به سمت کلمات باز خواهد شد
باد چيزي خواهد گفت
سيب خواهد افتاد
روي اوصاف زمين خواهد غلتيد
...
ته شب، يک حشره
قسمت خرم تنهايي را
تجربه خواهد کرد
Ciao
عمو پت
No comments:
Post a Comment