2003/05/06
سرزمين خواب من
تازگيها خواب های عجيبي مي بينم.ديشب خواب مي ديدم از يه جايي که ارتفاعش خيلي زياده دارم سقوط مي کنم.دستم رو به هيچ چيز نمي تونم بگيرم، و پايين تر و پايين تر مي رم.
يا خواب مي بينم که جايي گم شدم و زبون هيچ کس رو نمي فهمم.يا،کابوسي که اغلب مي بينم، اينکه احتياج به کمک دارم(اغلب حتي نمي دونم براي چي)و آدمها به من تنه مي زنن و رد مي شن.مخصوصاً تنه زدنهاشون هميشه واضحه و توي تمام خواب هام تکرار مي شه.
گاهی خواب مي بينم مي خوام داد بزنم اما صدام رو از دست دادم، يا اينکه هيچ کس، هر قدر هم که بلند داد بزنم، صدام(منظورم "صدايم" بود نه اون صدام حسين!!! ) رو کسي نمي شنوه.
خيلي خسته ام.مدتهاست شبها خوب نمي تونم خوب بخوابم.اکثراً با يه همچين کابوس هايي از خواب مي پرم.جالبه که ديگه حتی خوابيدن هم باعث فراموشي و آرامش نمي شه.
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment