سيستمم رو عوض کردم.
از پنتيوم III 500 تبديل شد به پنتيوم IV 2.4.تازه رم هم از 192 شد 512 از نوع DDR.هارد بيچاره هم از 15 تبديل شد به 80.
خلاصه که تازه دارم يه نفسی می کشم. ديگه لازم نيست برای کامپايل شدن يه برنامهء کوچولو 600 ساعت منتظر بمونم.
خلاصه که به خاطر اين بود که غايب بودم-که با استقبال فراوان شما مواجه شد البته!.
حالم هم خوش نيست اصلاً نه روحی نه جسمی.
کار هم به شدت رو سرم ريخته. درس هم که بايد بخونم-اين درس از ابتدای تاريخ هميشه به عنوان قوز بالای قوز محسوب می شده!.
تاااازه. يه پارتيشن 35 گيگابايتی رو هنوز فرمت نکردم که از همه بدتره!
خلاصه که تنها چيز خوب اين روزها اون SMS صبح بود. کلی خوشحال شدم، به دلايل زياد. مهم ترينش همون اسمی بود که وقتی رو صفحه ديدم 10-15 ثانيه خيره اش شده بودم.
مرسی که به فکرم بودی. و خيلی چيزهای ديگه.
اين خاله نگارمون رو هم نگران کرديم. نگران نباش خانم نيلی. هنوز نفسی که ممد حيات و مفرح ذات و ايناست می ره و می آد. من هم مثل استيو مک کوئين آخر فيلم پاپيون هنووووز زنده ام.
No comments:
Post a Comment