2004/01/23

-دلم براي خواهرم تنگ شده :(

-ديروز ساعت 8-5 عصر امتحان داشتم.
احتمالاً پاس مي شه!
همين.
از صبح ساعت 8 کتابخونه بودم.اينقدر خسته بودم که زود از سر جلسه بلند شدم اومدم بيرون.فقط يک ساعت و 45 دقيقه نشستم در حالي که مي دونم خيلي ها تا خود ساعت 8 سر امتحان بودن.
تازه يه سوال ساده رو هم از زور خستگي نتونستم حل کنم :(.
اما مهم نيست.همين که پاس مي شه خوبه!
حالا بايد براي بقيه بخونم که نمره ها خوب بشه.

-خبر: ارتباط ناسا هم با اسپريت قطع شد!
نمي دونم اين برنامهء مريخ چرا اينجوري شده!! اون از بيگل که برنامهء اروپا رو کاملاً به هم ريخت، اين هم از اسپريت! تازه قراره به همين زودي ها نسخهء دوم اسپريت هم رو مريخ فرود بياد.
جون مي ده براي داستانهاي تخيلي. يه نويسندهء خوب مي خواد(مثل کلارک و آسيموف) که يه داستان کوتاه يا حتي کتاب عالي ازش در بياره.

خبر ديگر آنکه 500000 نفر-دوباره صفر ها رو بشمريد.5 تا صفر داره. پانصدهزار!!!- براي انتخابات رياست جمهوري افغانستان شرکت کردن!!
حتي تصورش باعث مي شه مرغ پخته هم خنده اش بگيره!تموم افغاني هايي که سنشون از 15 سال بزرگتر بوده شرکت کردن.فکر کنم آخرش هم از اين 500000 نفر 499900 نفرشون فقط يک راي بيارن که شامل رايي مي شه که خودشون به خودشون دادن.
خلاصه حواستون باشه از اين به بعد با کارگر افغاني ها بد صحبت نکنيد.احتمالاً آقا کانديداي رياست جمهوري افغانستان هستن!!

-توي نوشتهء قبلي يه نفر برام کامنت گذاشته بود و نوشته بود که خواب بدي برام ديده!
خب چرا خودت رو معرفي نمي کني اگر من رو مي شناسي؟ :)
من سعي کردم تا جايي که مي شه وبلاگم رو کساني که روزمره باهاشون ارتباط دارم نخونن.
اما اعتراف مي کنم که وسوسه اش هميشه بوده که بدونم بقيه راجع به اينجا چي فکر مي کنن.
خلاصه اگر کسي از دوستان من اينجا رو پيدا کرده و مي خونه، حتماً کامنت بذاره به اسم خودش.من خوشحال مي شم :)
راستي خوابت هم ظاهرا! تا حالا که تعبير نشده.حالا تا بعد ببينيم چه مي شه کرد.

-اين چند روزه کلي بزرگ شدم! فهميدم چيزهايي که براي من خيلي با ارزشن براي هيچکس-مطلقاً هيچکس- با ارزش نيست. پس چرا بي دليل اصرار کنم روشون؟
ترجيح مي دم داخل خودم نگهشون دارم.

-من آدم اگرسيو و بداخلاق و تندي نيستم(همه مي دونن). آدم بي ادبي نيستم، اهل درگيري با بقيه نيستم، اصولاً به کار کسي کار ندارم و شايد بشه گفت خيلي از اين بقيه ها برام مهم نيستن.
اما رو يه چيزهايي خيلي حساسم.يکي ادبه، خصوصاً خصوصاً خصوصاً ادب اجتماعي!
يعني وقتي از خونه ميآي بيرون مراعات آدمهاي دور و برت رو بکني و فکر نکني همه جا حريم شخصي خودته!
و چقدر بده که ادب اجتماعيمون اينقدر کمه!
حالا اين کم بود ادب شامل همه چيز مي شه، از ماشينهايي که ساعت 12 شب بوق عروسي(!) مي زنن و روي خط عابر مي ايستن و از چراغ قرمز رد مي شن، تا اون بسيجيه که حرفهاي من و دوستي که 3 سال نديده بودمش رو در زمينهء انتخابات استراق سمع مي کنه و مي پره وسط بحث و کلي اعصاب همه رو خرد مي کنه.
مساله اينه که عادت کرديم هيچکس غير از خودمون براي ما مهم نباشه! متاسفانه!

-دزديده چون جان مي روي     اندر ميان جان من
دزديده چون جان مي روي...
چون جان مي روي ...
دزديده ...
دزديده ...
دزديده ...
دزديده ...
دزديده ...


-ببينيد من در همين مکان مقدس بهتون اخطار مي کنم اگر نمي خوايد مجبور به FDisk کردن و از دست دادن تموم اطلاعاتتون باشيد، حتماً حتماً حتماً آنتي ويروس هاتون رو اپگريد کنيد هر روز.
من خودم از MCAfee استفاده مي کنم و فکر نمي کنم آنتي ويروس بهتري باشه.
شما هم حتماً حتماً آنتي ويروسهاتون رو هر روز آپگريد کنيد.
2 تا ويروس خيلي خطرناک اومده که هارد ديسک خراب مي کنه.
الان شايد 10 درصد بچه هاي ما يکي يا دو تا از درايوهاشون رو از دست دادن و نهايتاً مجبور به FDisk کردن هستن. و مرتب هم اين اپيدمي داره بيشتر مي شه!
خلاصه از من گفتن بود.


No comments: