2004/01/06

در شهر خبري نيست!

خب نيست ديگه!
وقتي نيست من چي بگم؟
صبح رفتيم بازديد از مرکز مخابرات و ديتا.
بسيار بازديد خوب و مزخرفي بود.مطالب جالب به درد نخوري ياد گرفتيم و مطالب خسته کنندهء به درد بخوري رو از دست داديم!
آخرش هم آقاي پروفسور دکتر توي سالن ويدئو کنفرانس به خانم مهندس نمي دونم چي تو اصفهان گفت دوربين ويدئو کنفرانس رو از سقف بکنه ببره کنار پنجره تا ما منار جنبان و غير جنبان رو ببينيم!کلي سوال فني پرسيديم که و تازه اقاي مهندس کمي تحت تاثير قرار گرفته بود که آقاي دکتر آبرومون رو برد.
آقاي دکتر!به قول دوپونت از اون هم بالاتر! حتي مي تونم بگم خيلي کله پوکي!

خبر .... هممم ... خب خبر اينکه اقاي قذافي فرمودند که غلط کرديم و ايران و سايرين هم از ما ياد بگيرند و زودتر غلط بکنند تا بلاي عراق به سرشون نيومده!
آگاهان در زمينهء اعترافات معمر کوچولو گفتند: لازم نبود بگي! خودمون مي دونستيم!

ديگه اينکه رئيس قوهء قضائيه فرمودند که زندانيان فراري زندان بم، فرار نکرده اند و در مرخصي نامحدود به سر مي برند.وي در پايان توصيه کرد زندانيان مذکور هرچه سريعتر خود را معرفي کنند.
به گفتهء آگاهان پس از اين سخنان، جميع زندانيان فراري در يک اقدام خودجوش و انقلابي، تعدادي از انگشتان دست خود را به آقاي شاهرودي نشان دادند، و ... خب بعدش دوباره فرار کردند!

ديگه خبر ... هممم ... هيچي.آهان.قسمت سوم ارباب حلقه ها رو ديدم.از فردا فيلم تعطيل تا بعد از امتحانات.

اين روزها احساس تنهايي و خوشحالي و بي حوصلگي و عطش يادگرفتن(Asp.Net) و از دست دادن يه چيز مهم(يه آدم که براي من خيلي مهمه) و دوست داشتن و اينا مي کنم خلاصه!
قابل ذکر است همهء اين احساس ها رو با هم دارم و طبيعتاً خوشحالم!!

به قول دوپون از اون هم بالاتر! خيلي خسته ام.

فعلاً خواب را دريابيم
که در آن دولت خاموشي هاست!

(اميدوارم حميد مصدق و سهراب و احمد شاملو الان يه جاي خوب باشن.جايي که لايقشونه.
هربار شعرهاي حميد مصدق رو مي خونم شيريني و تلخي شيرينشون رو حس مي کنم.
به قول جبران خداوند رستگارش کند)

No comments: