2004/01/21

مي دوني چيه؟ مثل ابر مي موني!
مرتباً در حال تغيير حالتي.
و ظاهراً من هم مثل بادم که وقتي ميآم نزديکت از من فرار مي کني!!!
...
و بدون خيلي از دستت ناراجتم که اين ها رو نوشتم.
گرچه که ديگه نمي خوام از دستت ناراحت باشم.
وقتي من براي تو نيستم، دليلي نداره که تو براي من باشي، اون هم وقتي که خودت نمي خواي!

هي خواستم به روي خودم نيارم اما داشتم خفه مي شدم

No comments: