2004/01/07

رانيا، ملکهء اردن به بم سفر کرده است.
مي گم که ... چيزه. تا شما يه چاي بخوريد من يه سر مي رم بم و از اون طرف مي رم اردن و زودي بر مي گردم!!!

-اين روزنامهء شرق هم که يا نيومده يا تموم شده! اين مدل جديدشه.مجبورم اون رو هم آن لاين بخونم! عجب مملکتي شده ها!!

-به اين نتيجهء فکورانه و نبوغ آميز رسيدم که صداي ويبرهء موبايل از صداي زنگش بلندتره!!
از اين به بعد ويبره رو بر مي دارم و همون زنگ خودش رو مي ذارم! آخه کمتر تابلو مي کنه!
2 بار تو کتابخونه مرکزي ويبره کرد همهء عالم و آدم فهميدن موبايل منه.
و حتي مي تونم بگم همه فهميدن(به قول دوپون عزيزم!).
در ضمن دارم به اين نتيجه مي رسم که سامسونگ گوشي همچين خوبي نيست!
البته هر چي باشه از اين پاناسونيک کوچولو ها بهتره!
به جوجو: اصلاً تو اين قسمت رو نخون!
از اون هم بالاتر! حتي مي تونم بگم اين قسمت رو نخون!!

-استالينگ يا تننباوم ... مساله اين است!
و من هنوز
غرق اين پندارم
که چرا خانهء کوچک ما استالينگ نداشت که من پروسس ها رو از روي اون بخونم و سر کلاس تابلو نشم(آخه يکي نيست بگه بچه! استاد يه بار کم ميآره، دوبار کم ميآره اما بلاخره يه چيزي اين وسطها بلده که!!)

-من نمي دونم چه اصراري داريم بگيم زمستون زمستون!!؟؟
همهء درخت ها سبز شدن! همهء گلها شکوفه کردن! حالا هي بگيد زمستون زمستون!
خلاصه در همينجا اومدن فصل بهار رو به همگي تبريک مي گم!

-شعر نو:

من در حسرت برف
قطره قطره آب شدم
و برخاک چکيدم
و محو شدم
مثل اون آدم برفيه!!

Ciao

No comments: