2004/01/14

-نمي دونم کساني که ميآن اينجا چه جوي رو حس مي کنن.
من توانش رو دارم که اينطور خودموني به اصطلاح، ننويسم.يه مقدار ادبياتش رو غليظ تر کنم.قبلاً توي 3-2 تا وبلاگ مرحومم هم اونطور مي نوشتم، اما خوشم نمي اومد.
حالا اينجا ... نمي دونم چطور بگم.
شايد خواستم اينجا رو تبديل کنم به يه جاي گرم و راحت؛ براي خودم و شايد اون چند تا دوستي که اينجا رو مي خونن.
براي خودم اينجا مثل خونه ست.از بيرون که ميآم اول کامپيوتر رو روشن مي کنم و ميآم سراغ وبلاگم.
به کانترش اهميت نمي دم.فقط گذاشتم اونجا که سن وبلاگم رو باهاش اندازه بگيرم.به نظرم سن وبلاگ به روزهاش نيست، به خواننده هاشه.
اما برام خواننده هاش مهمه، خيلي مهم. کساني که اينجا رو مي خونن رو واقعاً دوست دارم.جوجو و خالهء مهربونم و ليلي و ماندانا و اين خانوم روياي نيلي( که سايه اش سنگين شده) و صبا و همهء اونهاي ديگه.
سعي کردم براي خودم و اونها اينجا خودموني باشه، و گرم.
نه اينکه اينجا فقط از اون مطالب با حس آتش و شومينه و روز برفي و اينا بنويسم.گاهي مطالب شبه سياسي هم مي نويسم(البته تا جايي که اجازه بدم قلمم به سياست آلوده بشه).خبر هم نقل قول مي کنم.
اما سعي مي کنم مطالب خشک رو با يه جور ديد مسخره بنويسم و اون لايهء متناقض و مضحکش رو نشون بدم، جوري که حداقل کسي رو دپرس نکنه.

خلاصه براي خودم اينجا آرامش بخشه.يه جوري بهش احساس تعلق مي کنم. مي خوام ببينم شما چطور؟
مي خوام نظر شما رو بدونم، حالا که حدوداً 7000 نفر از عمر وبلاگم گذشته.
وقتي من رو روي اين ديوار مي خونيد، چه حسي نسبت به نوشته هام و خودم داريد؟
حتماً نظراتتون رو بنويسيد.برام خيلي مهمه(منظورم مخصوصاً به اونهاييه که اسمشون تو 4 ديواريه و يه مدته که کامنت نمي ذارن هااا !!)

Ciao

-يکي از دلايلي که بک گراند وبلاگم تيره ست اينه که براي چشم خسته، خوندنش راحت تره، و همچنين توي تاريکي.چون وقتي شب مي شه و مي خوام با کامپيوتر کار کنم حتماً چراغ رو خاموش مي کنم.بعدش گاهي اوقات برام خيلي سخته که نوشته ها رو پس زمينهء سفيد پر نور بخونم.
اين هم براي اونهايي که گاهي اوقات مي گفتن چرا زمينهء وبلاگت روشن نيست.

No comments: