کم می نويسم؟به جون خودم مشکلات دارم ديگه!نوشتنم نمی آد نمی آد نمی آد يه دفعه نصف شب از خواب بلند می شم يه ساعت مثل ديوونه ها توی دفترچه م می نويسم و بعد هم وقت نمی کنم بيارمشون توی وبلاگ.اما قول می دم فردا حتماً دفترچه رو منتقل کنم اينجا
-متاسفانه پدر هلمز فوت شد.اين مدتی که اون اتفاق برای پدرش افتاده بود کم و بيش خبرش رو از بارانه و اژدهای خفته داشتم تا اينکه خوندم که متاسفانه فوت شده.اميدوارم خدا بهشون صبر بده.برای پدرش دعا می کنم.شما هم دعا کنيد.
-پاييز لااقل توی مشهد خيلی قشنگ اومدنش رو جشن گرفته.آدم حس می کنه هوا پوستش رو نوازش می کنه.امروز رفتم کلی قدم زدم.اين شهر هيچ چيزش خوب نيست اما خب اين اولين بار بود که من از هوای مشهد تعريف کردم، چون تنها چيزی که برای من تا حالا داشته حساسيت فصلی شديد بوده ....
-آقا من فيلم شدم.3 تا فيلم ديأم.يکی Legally Blonde که تقريباً مزخرف بود.بعد malena.با مالنا کلی عشق کردم.واقاً فيلم زيبايی بود.البته فيلمی که تورناتوره کارگردانش باشه مسلماً خوب خواهد بود.ديدن مونيکا بلوچی جذاب(همون پرسيفون فيلم ماتريکس) توی اين فيلم جالب بود.فيلم از طرفی ايتاليا رو در زمان حکومت فاشيست ها نشون می داد و اون سخنرانی های دوچه(موسولينی) يه جور حالت نمادين پيدا کرده بود.جدا از نيش هايی که به فاشيست های زمان جنگ زده بود، انتقادش از جامعهء بسته و مزخرف اون زمان ايتاليا هم جالب بود.و بالاتر از اونها داستان لطيف عشق يه بچهء 14 ساله به يه دختر بيست و چند ساله.شومين فيلمی که ديدم بيمار انگليسی بود.وای از اين فيلم.واقاً اسکارش حلالش باشهD:.فوق العاده صحنه های فلاش بکش زيبا در اومده بود.شکستن يه مرد رو در مقابل يه عشق فوق العاده زيبا نشون داده بود.و تسليم زن رو.در حالی که هردو می دونن که عشقشون ممنوعه(زن، ازدواج کرده و شوهر داره).و بازی سرنوشت رو(جايی که مرد به شوهر زن پيشنهاد می کنه زن رو با خودش ببره.يا طوفان شن، جايی که مرد برای اولين بار عشقش رو به زن با دست کشيدن به موهاش نشون می ده).از اون طرف زمان حالش هم جالبه.جوليت بينوش فرانسوی بی نظيره.نه شکوه و وقار نيکول کيدمن رو داره نه جذابيت زنانهء آنجلينا جولی رو، نه درخشش ستاره وار جودی فاستر رو، اما بينهايت باورپذير و استثنايی بازی کرده.فقط نفهميدم چطور عاشق اون جواده شد.يارو عين هندی ها بود.قيافه ش عين گياهخوارها بود!!!به هر حال جوليت بينوش شيرين بدون شک يکی از پايه های مهم فيلم بوده.همينطور بازی بقيهء بازيگر ها(رالف فينس.اين هنرپيشه نقش بدمن رو توی فيلم اژدهای سرخ داشت.می دونيد کدومه؟قسمت مقدمهء سکوت بره ها که ادوارد نورتن بازی می کنه و البته آنتونی هاپکينز در نقش جناب آقای آدمخوار).خلاصه کلی فيلم ديديم، الان هم دوتا فيْم رو دستم مونده.يکی Sweet November که فقط چون اسمش آشنا بود گرفتم و اميدوارم يه کمدی رمانتيک باشه چون خيلی هوس کردم يه دونه ببينم.اون يکی هم Out Of Eyesight که کارگردانش استيون سودربرگه با بازی هنرپيشهء محبوب من، جرج کلونی، و کاترين زتا جونز يا جنيفر لوپز دقيقاً يادم نيست، فردا بهتون می گم D:
خب ديگه ... تا فردا!!
عمو پت پستچی
No comments:
Post a Comment