2003/11/06

سه شنبه شب

-به اين نتيجه رسيدم که آخرين چيزي که براي آدمها مي مونه غروره ... .نه اون غرور بده هااا! اون غروري که ناشي از شناخت خودته.يعني به اون چيزهايي که داري، و چيزي که هستي مغرور باشي ... اين مي شه اون غروري که باعث شده من خوف بشم ... .

چهارشنبه ظهر

باز اين تلفن نادون غش کرد.اين قبض تلفن ما به ادرس اشتباهي مي ره.يعني نمي آد خونه.و به علت سهولت بيش از حد کارهاي اداري مخابرات هنوز موفق نشديم آدرس رو درست کنيم.در نتيجه هر 4 ماه يکبار يه دفعه تلفن يک طرفه مي شه و همه به غير از من خوشحال مي شن.
اين ها رو مي نويسم که برم کافي نت و پست کنم.براي نوشتنش از نرم افزار W.Bloggar استفاده مي کنم.حالا همين روزها يه مشخصات کامل ازش مي نويسم و مي ذارم اينجا.

-با پسر معمر قذافي مصاحبه کردن.مصاحبه اش توي روزنامهء شرق چاپ شده.بعد يه جايي گفته:
پدرم گاهي تند مي شود.
در ادامه اضافه مي گردد:
پدرم شايستي گاهي هاپو بشود.
-پدرم گاهي هم قاط مي زند.
-پدرم حالا گاهي هم پدر همه را در مي اورد.
-پدرم گاهي، فقط گاهي جد و آباد همه را جلو چشمشان مي آورد.
خجالت هم نمي کشه.تند؟؟ تنها چيزي که از پدر محترمش تند تره هواپيماي SR-71 بيده که تازه اون هم بازنشسته شده!!!

-ماهاتير محمد خودش رو از قدرت برکنار کرد و يه نفر ديگه به جاش اومد سر کار.البته اين آدم جديد به جنتلمن معروفه(اينطور که توي گاردين نوشته بود) و ظاهراً کمتر از آقاي ماهاتير محمد تنده(اي بابا ! چه امروز همه اينجا تندن!!).اما مساله اينجاست که خود آقاي محمد، با تموم محبوبيتي که چه توي کشورش داشته و چه توي کشورهاي آسيايي و به خصوص اسلامي، استعفا داده.ماهاتير محمد کسي بود که مالزي رو از يه کشور غقب مونده تبديل کرد به يکي از قطب هاي سياسي مهم آسيا.تازه اونها نه تاريخ 2500 ساله داشتن.نه امام رضا داشتن.نه وارثان بر حق خدا بر روي زمين بودن.نه از اين ادعا ها داشتن.اما موفق شدن...
اگر تيتر روزنامه هاي اصلاح طلب رو نگاه کنيد مطالب خيلي خنده داري رو مي خونيد که خلاصه اش اين مي شه که:
-ياد بگيريد از بچه.نصف شماهاست.تازه همه اش هم نيشش بازه داره مي خنده.اما مثل بچهء آدم رفت کنار.ياد بگيريد!! آفرين ماهاتير کوچولو ... چه پسر گلي ...

-اعتراضات به پروتکل هم تموم شد و همه برگشتن سر خاله بازي و دادستان بازي و زندان بازي سابق خودشون.
سير امضاي پروتکل هم خيلي جالب بود:
-اول اولش: برو بابا پروتکل کيلويي چنده؟؟! ...
-کمي بعد : عمراً اگر امضا کنم ... برو پي کارت وقت ندارم.
-و باز هم کمي بعد: اي بابا چه گيري دادي هااا!! گفتم نه يعني نه ...
-و کمي بعد تر: حالا چرا عصباني مي شي؟؟ ما که فقط داريم بمب هاي مسالمت آميز درست مي کنيم.چرا قاط مي زني الکي؟؟ ...
-و کمي بعد تر تر:آقا اصلاً حرف آخر رو بزنم؟؟ شما استکبار جهاني هستيد! ما هم وارثان امام زمان ... در مقابل تهديد هم ديگر اثر ندارد ... شرف، حيثيت، ابرو و اينامون مي ره ... تاااازه ... تابلو مي شيم اگر امضا کنيم که.
- و بعد: شوراي امنيت؟ کي؟ چي؟ کجا؟ حالا ببين قهر نکن ... حالا شايستي هم امضا کرديمااااا
-اي بابا!! به جون 4 تا بچه ات اگر بذارم ... بدون امضاي ما که نمي شه که ... به ارواح خاک بابام بايد بذاري امضا کنم... مي گم که ... اصلاً هرچي پروتکل مروتکل داري بيار همه اش رو خودم برات امضا مي کنم، چاکرت هم هستم دربسسسسسست !!!
-و اکنون: توطئهء استکبار جهاني و غير جهاني خنثي شد ... ما از اول موافق بوديم ... سر اجانب و ستمکاران جهان يه کلاه گذاشتيم به اييييييييييييين هوا، پروتکل رو هم امضا کرديم...

-دوشنبه ميانترم زبانه.من هيچي بلد نيييييييييستممممممممممم .

فعلاً همين ...

Ciao

پنجشنبه عصر

تلفن هنوز خراب مي باشد.احتمالاً هم تا اواخر هفتهء آينده درست نمي شه.البته من مرتب مي نويسم.اما خب، به هر حال اينترنت ندارم ... .

-اوضاع و احوالم خيلي بهتر شده.سعي مي کنم خوب باشم ... بايد خوب باشم ...
و خب ... هستم ديگه(منظورم خوبه).

-از همهء کساني که به فکرم بودن ممنون.اينها همه دوره هايي که بايد بگذره.فکر کنم بايد از اين به بعد انتظار همه چيز رو داشته باشم ... به اين مي گن قوي بودن.من قوي هستم ... اما باز هم بايد قوي تر بشم.و خواهم شد.چيزي رو که بخوام حتماً به دست ميارم.

-اين کلاس رفتن ما هم شده دردسر.ساعت 6:15 کلاس شروع مي شه.من حدوداً اگر ساعت 5:45 از خونه بيرون بيام، سر وقت مي رسم به کلاسم.اما اين روزهاي ماه رمضان تاکسي به سختي گير مياد، در نتيجه مجبورم زودتر از خونه بيرون برم و منتظر تاکسي بمونم.عجب زندگيي شده!!!

-فيلم Gigli رو ديدم.جنيفر لوپز و بن افلک توش بازي مي کردن.بن افلک که در بهترين حالت هم قيافه اش مثل خنگهاي خوشحاله.جنيفر لوپز هم که ... خب احتياج به توضيح نداره.
اما در کل بسيلر فيلم مزخرفي بود.ديدنش به هيچکس توصيه نمي شود.

-زده به شرم برم دامين بگيرم.هم کارهام رو مي ذارم اونجا و مي تونم خيلي چيزها رو با php و بقيه امتحان کنم، هم اينکه مووبل تايپ نصب کنم و وبلاگ رو هم منتقل کنم به همونجا.اما فعلاً که جدي نيست.اميدوارم که هيچوقت هم جدي نشه.چون همينجوريش هم اين وبلاگ من چيز خاصي نيست، به جز غرغر هاي يه آدم تنهاي بدبين بدشانس که يه چيزهاي خاصي از زندگي رو خيلي دوست داره.حالا ببرمش بکنمش دات.کام يه دات.دابليو.اس(شرمنده اما انگليسي که مي نويسم کل دايرکشن اين نرم افزار خنگ به هم مي ريزه و همه چيز قاطي مي شه!!) که چي بشه؟؟

-راستي دلم براي همگي تنگ شده.براي بعضي ها که خيلي تنگ شده.براي جوجو و خاله و رازما و ليلي و ماندانا و بقيه.راستي بايد در اولين فرصت لينک "حلاج و بانو" رو هم اضافه کنم.اگر ديده باشيد توي اين مطلب هاي آخرم اکثراً بانو هم نظر داده.
راستي يه صبا هم به ليست لينکهام(قسمت ديوارها) اضافه کردم.صباي خوبيه.پاک و مهربون.

اني تارک فيکم الثقلين.و من در بين شما دو چيز باقي مي گذارم.يکي وبلاگم و ديگري نظرخواهي وبلاگم(کلک زدم!!).
و بر شماست که نظر بدهيد. و اگر نظر ندهيد من گريه مي کنم.به جون خودم راست مي گم.با کسي هم شوخي ندارم.

يه راستي ديگه: راستيييييي ... هر کس اين حوري خانم رو ديد بهش بگه بابا قالبت رو هم که عوض کردي.ديگه بهانه ات براي ننوشتن چيه، ها؟؟

دلم نمي آد برم، اما مجبورم.

فعلاً همين ...

Ciao

No comments: