2003/11/26

چرا زنده ايم؟کسي مي تونه جواب من رو بده؟
اون کسي که من رو به وجود اورده، يه هدفي داشته.حالا يه نفر لطف کنه و اون هدف رو به من بگه.
يعني چي اين دور باطل.دويدن توي تونل هاي تاريکي که آخرش بن بسته.که با صورت مي خوري به در بسته و بعد مجبوري يه مسير ديگه رو انتخاب کني؟اينه زندگي؟معني زندگي؟
اينها سوالهايي نيست که حالا به خاطر يه اتفاق و در اثر شرايط بد به وجود اومده باشه.اينها سوالهاييه که هميشه هست، همه حا با منه.فقط گاهي سر خودم رو با چيزهاي ديگه اي گرم مي کنم که موقتاً برن کنار.
نمي دونم، اما هيچ انگيزه اي براي ادامهء زندگي ندارم.همه اش پوچه، بي ارزشه.
زندگي لعنتي.
يه سري کارهاي تکراري، اتفاقهاي تکراري، سقوطهاي تکراري.
حتي به جاي پايين تري هم سقوط نمي کني.هميشه يه جا، به يه عمق پرت مي شي.
زندگي لعنتي.لعنتي لعنتي لعنتي.
به زندگي کار ندارم.نمي خوام ناراحتيم رو سر زندگي خالي کنم.در حقيقت مشکلم با خودمه.
من لعنتي.

No comments: