2003/12/09

-امروز قدم رنجه فرمودند و با انصار و خواص تشريف آوردند گروه محقر ما و برگ سبزيست و اينا!
اصلاً از ديروز رفته رو سيستم غافلگيري.اون از تلفن، اين هم از اين ديدار غير منتظره.
حالا من هم امروز بعد از دوهفته مي خواستم برم آرايشگاه.صبح موهام رو ژل نزده بودم و همينطور اين جنگل استوايي رو ولش کرده بودم روي کله ام که هرج و مرج و خرابي وضعيتش رو بيشتر از هميشه نشون بده.تازه حواسم به چيز ديگه اي بود و اصلاً آمادگيش رو نداشتم که برگردم و ببينمش که تند تند داره پشت سرم ميآد.خلاصه کلي شوکه شدم و خوشحالم.

-هيچي ديگه! يک کلمه گفتم بارون و اينا، بعدش کلاً بند اومد.امروز هوا اونقده گرم بود که رسماً آتيشسوزي شدم و بچه ها من رو خاموش کردن(با لگد و بيل و اينا!!)

-ديشب فاينال کلاس زبان بود.بابا اين فرنسوي ها هم با اين حرف زدنشون.اينقده تند تند حرف مي زنن که آدم هيچي نمي فهمه.
سوالها از تهران ميآد.همراه سوال يه نواره که روش خود استادهاي کانون تهران چند تا متن ليسنينگ ضبط کردن و بايد بعد از گوش کردنشون به سوالها جواب بديم.
يه استادي داشتيم قبلاً مي گفت ما ايرانيها وقتي انگليسي يا کلاً زبان ديگه اي ياد مي گيريم لهجه هامون تقريباً بي نقصه، بس که مي خوايم براي همه کس و همه جا افه بيآيم.
حالا امتحان هم ليسنينگش همينطوري بود.فرانسه رو همينطوري تند حرف مي زنن، بعدش اون اقاهه که خونده بود، اينقدر درهم و برهم و ناجور متنش رو خونده بود که 4 بار پخش کردن عوض 3 بار، باز هم هيچکس جواب کامل نداد.فکر نکنم بيشتر از 91-92 بشم.کلي غصه دار شدم :((

-بلاخره بعد از قرني امتحانهاي ميان ترم داره شروع مي شه! آخييييش.داشتم مي مردم از عذاب وجدان.اخه همينطور با دستهاي درون جيب راه مي رفتم، در حاليکه همه به شدت درگير امتحان دادن بودند.اما خودمونيم اصلاً حال آمار خوندن رو ندارم.آمار رو بايد با بچه هاي خوابگاه بخونم که آمارشون قويتره!!!

-يه خبر خنده دار.مقتدي صدر توي عراق گفته اگر يارانش رو آزاد نکنن اعتصاب غذا مي کنه.فرماندهء آمريکايي بغداد هم گفته:
براي مقتدا کوچولو اعتصاب غذاي خوبي رو آرزو مي کنم
من اگر جاي مقتدي کوچولو بودم فکم هنوز درد مي کرد از شدت برخوردم با ديوار!!
مي گم اين آمريکايي ها هم از نظر ژانگولر بازي مثل خودمونن ها!!

-فيلم French Kiss رو ديدم.بعد از مدتها دوباره فيلم ديدم و واقعاً اين فيلم چسبيد.
داستانش راجع به يه آدم جواد بي تربيت نادونه که دوست مگ رايانه و ولش مي کنه و مي ره سراغ يه خانومهء وحشتناک فرانسوي.مگ رايان کوچولو هم راه مي افته دنبالش با هواپيما مي ره فرانسه.اونجا با يه آقا دزده آشنا مي شه و عاشق هم مي شن.يه فيلم رمانتيک خوب.به شدت توصيه مي شود!!! جاذبهء مگ رايان اجتناب ناپذيره! من نمي دونم وقتي هنرپيشه به اين شيريني هست، چرا باز يه عده کشته و مردهء مثلاً جنيفر لوپز هستن؟؟!!

-همين ديگه!! مگه جه خبره! همينقدر چرند نوشتم خيلي زياده!

فعلاً Ciao

No comments: