2003/12/19

-توي کامنتهاي اين چندتا پست آخر چيزي که جالب بود اين بود که چند نفر به انسجام فکري اشاره کرده بودن.
من هميشه همينطوري بودم.نه اينکه خط فکري مشخصي نداشته باشم.اما گاهي به خاطر اتفاقي که مي افته يا چيزي که مي بينم، حالا کوچک يا بزرگ، مهم يا بي اهميت يه فکري ميآد توي ذهنم که بعضي از اين فکرها رو اينجا مي نويسم.
بيشتر چيزهايي که مي نويسم چيزهاييه که به نظرم ارزش نوشتن رو داشته باشه.يعني ارزش اين رو داشته باشه که اينجا ثبت بشه.
به هر حال اگر آشفتگي فکري اينيه که شما مي گيد، هميشه بوده.
چون آشفتگي فکري نتيجهء مستقيم شرايط نامتعادله.آشفتگي فکري دقيقاً وقتي به وجود ميآد که محيط به شما چيزهاي متضادي رو تحميل مي کنه.
براي من هميشه اينطور بوده.يعني از زماني که وارد دنياي آدم بزرگها شدم.گرچه بزرگ نشدم و سعي کردم که بزرگ نشم، اما خب ... به هر حال هر محيطي يه سري شرايطي رو بهت تحميل مي کنه.
کلاً به نظرم اين پراکندگي طبيعيه!

-به نظرم اينکه خودم ناراحت باشم راحتتره.
چون تحمل ناراحتي تو برام سختتر از اينه که خودم ناراحت باشم.
فقط اميدوارم حرفهام و شرايطم رو فهميده باشي.

-ديشب کساني که توي مشهد حوالي سجاد و ملک آباد و بهار زندگي مي کنن صداي انفجار خيلي بزرگي رو شنيدن و خيلي ها توي خونه موج انفجار رو حس کردن.جوري که اطراف خونهء ما دزدگير تموم ماشينها شروع کرد به سر و صدا.
کسي نمي دونه ماجرا چي بوده؟چون تا جايي که مي دونم اخبار چيزي نگفته!

-چند روز ديگه تفلت اين فک و فاميل ماست.
فک و فاميل عزيز ... تفلتت خيلي مبارک!

Ciao

No comments: