2003/12/11

-واي برف ... واي برف ... واي برف
هيچ وقت توي زندگيم اينقدر از ديدن برف پشت پنجره ها خوشحال نشده بودم.هميشه برف و روزهاي برفي رو دوست داشتم، اين 3 سالي که دانشگاه مي رم(امسال سال چهارمه) هر سال زمستون کلي به خودم خوش مي گذرونم.روزهاي برفي تا عصر که عملاً شب زودرسه، دانشگاه مي مونم و بعد مي رم توي راههاي خالي و ساکت دانشگاه پياده روي.خيلي وقتها برف سنگيني هم مي اومده که صحنه رو تکميل مي کرده.
اين داشنگاه ما هم که اينقده پهناوره که مي شه اوردش توي نقشه.مثلاً کوير فردوسي.آخه اکثر جاهاش ساخته نشده و برهوته(همه اش تقصير اين مهندس هاي عمرانه ديگه!).يه جاي دشت مانند هست بين دانشکدهء ما و دانشکدهء علوم.توي اين به اصطلاح دشت، هر جور جونوري بگيد پيدا مي شه.از مار و خرگوش بگير تا سنجاب.حتي شايعهء تاييد نشده اي از وجود يک ماموت غول پيکر در دشت مذکور حکايت دارد!!
کلي هم جونور عجيب و غريب اونطرف ها هست که اختمالاً از تاثير دستپخت مهندس هاي شيمي روي جانورهاي عادي به وجود اومدن.واقعاً که!
خلاصه که من روزهاي برفي رو خيلي خيلي دوست دارم.يه حس عجيبي دارم توي اين روزها.انگار که طبيعت اون روي قدرتمندش رو نشون مي ده و ما مثل موجودات کوچک بي اهميتي که حتي ردپاهامون رو هم يه برف سبک مي پوشونه، زير برف سنگين تقلا مي کنيم.
خلاصه امروز خيلي خوش گذشت.خيلي خيلي خوش گذشت.

-يکشنبه امتحان آمار دارم.خداوند به خير بگذرونه.

-ديشب بالاخره تولد گرفتم.يه عمو گارفيلد و يه آقاي اسب آبي هديه گرفتم با دو تا کتاب "هنک، سگ گاوچران".کلي تولدم مبارک شد.يوهووووو .... من خيلي دوست ندارم، اما دوستهام خيلي دوستن و من خيلي دوستهام رو دوست دارم(و اگر شما فهميديد من چي گفتم، نابغه ايد!!)

-دارم مي رم بيرون.دوربينم رو هم با خودم مي برم.اگر جاي مناسبي ديدم حتماً چند تا عکس حسابي مي گيرم!!

No comments: