2004/05/13

-:():

شايد بيشتر لبخند بزنم و بخندم، اما خودم می‌دونم که کمتر می‌خندم و لبخند می‌زنم.
سردتر شدم و بی‌اعتناتر.

-منظور همون آيس تی‌ می‌باشد!!

در راستای کنکور اعلام می‌دارم، صفر صفر رفتم سر جلسهء IT و ۱۶۰ شدم. البته زياد به عقل و هوش من غبطه نخوريد چون تا ۱۴۷ بيشتر مجاز نشدن، چون اين زير رشتهء IT کلاً ۱۷-۱۶ نفر می‌گرفته. اما خب باز هم جای اميدواريه که اگر سال آينده بتونم خودم رو راضی به اين حماقت بزرگ بکنم، ۳-۲ سال ديگه هم خودم رو درگير درس خوندن بکنم. خلاصه که ۲۰۰۰ نشدم ديگه!!

-عنوان‌بندی

اين مطالب عنوان دار چطورن؟ خودم که از تيتر گذاشتن براشون خوشم می‌آد، شما رو نمی‌دونم.

-فينال

و نيز يک‌بار ديگر طی عملياتی شهادت‌طلبانه نشستيم و تکرار فينال اسنوکر را ديديم و به خداوند برای آفرينش مستر ساليوان آفرين گفتيم. هربار که می‌خواست ضربه بزنه و يه موقعيت مناسب پيدا می‌کرد، نيشش تا بناگوشش باز می‌شد. اينقدر از اين حالتش خوشم می‌اومد. يه جور بدجنسی خالص و اصيل!! و چقدر دختر که براش غش کردن و ضعف کردن و مرده شدن :))

-jouji سابق!

اگر قرار باشه يه چيز باشه که کسی بخواد به خاطرش به من حسودی کنه، همانا تويی :)

-هيچ

الان تلويزيون VOA داشت يه قسمت هايی از فيلم سربريدن اون تاجر آمريکايی رو نشون می داد(به نظرم گفت اسمش برگ يا يه همچين چيزيه).نمی دونم تا چه حد درسته، اما حالم به هم خورد. خيال می‌کنيد القاعده و سربازهايی که آدم‌ها رو به اون راحتی می‌کشن کی هستن؟ غير از خود ما؟ غير از من و شمايی که توی يه مکان ديگه و زمان ديگه به دنيا اومدن. فکر می‌کنيد اگر ما تحت اون شرايط به دنيا می‌اومديم و بزرگ می‌شديم، چيزی غير از اين می‌شديم؟ يا حتی بدتر؟ حالم از خودم و همه به هم خورد.

No comments: