2004/05/22

-آن ... آمد
يه نيمه‌شب پنج‌شنبه. خسته و بی‌حوصله. پای اينترنت. و ديدمت. و کلی حس آشنا و عجيب.
بعد از مدت‌ها، دوباره از ترس شکوندن چيزی که ديده نمی‌شه اما هست، اون‌قدر حرف‌هام رو پيچوندم که خودم هم نفهميدم چی می‌گم و رشتهء حرف‌هام کجا می‌ره :)).

-بيستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد
به من می‌گه عاشق شدی. گفتم عاشق نشدم و نبودم و نخواهم‌بود. چطور می‌تونم باشم. چطور نمی‌دونی؟ چطور نمی‌دونی که نمی‌تونم. و عجيب اين‌که از بين اين همه آدم، تو به من گفتی. تو ...

-نامساوی
تا وقتی که هرکسی با تو مقايسه بشه، هيچ کس هيچ شانسی نداره. از من از عشق پرسيدی. چيزی که به جای عشق گفتم، ارزشش از خود عشق بيشتره.

-دارايی
گاهی حرف‌هام برای توئه. گاهی هم سکوتم. و اين دومی بيشتر خاطرم می‌مونه. برام باارزش‌تره.

بهترين چيزهايی که می‌تونم بخوام رو برای تو می‌خوام. همين

++++++++++++

-داستان
اين داستان رو از دست نديد. اين داستان رو از دست نديد. اين داستان رو از دست نديد.


-رزيدنت ايول
يکی از اشخاصی که هميشه در سايت کامپيوتر گروه کامپيوتر دانشگاه فردوسی مشهد حاضر می‌باشد، "جو" می‌باشد. منظور از جو، همان موسيو ستريانی می‌باشد. مخصوصاً من که پشت کامپيوتر سوپروايزر نشسته باشم، ديگه حضورش حتميه. چهارشنبه در يک اقدام هماهنگ، برای برچيدن نسل انواع برنامه‌های نوشته شده توسط بچه‌ها(که با جان‌فشانی تمام، کمر همت به دزديدن پسورد دوستان‌شون بستن) و ويروس‌ها و البته جو از روی دستگاه سوپروايزر، دستگاه سوپروايزر اف-ديسک شد. امروز که رفتم سايت ديدم دوباره صدای Forgotten جو می‌آد. معلوم شد سی-دی ستريانی که روز آخر از روی کامپيوتر رايت کرده بودم، جا مونده. حالا روش اديتور زند برای PHP و نسخهء آخر MySql و خود PHP بود ها! اما خب، دوستان در راستای فعاليت‌های علمی مستمرشون، اول از همه رفته بودن سراغ جو. خلاصه که اين جو دست از سر سايت بر نمی‌داره.

-۱۸ تير فوبيا
امتحانات ۲۸ خرداد شروع می‌شه. من می‌گم چه کاريه! اصلاً می‌اومدن بعد از عيد امتحان می‌گرفتن خيال همه راحت ديگه. آخه بابا توی اين دانشگاه بی در و پيکر، از بين اين ۱۳-۱۲ هزار نفر دانشجو، کسی نفسش در نمی‌آد که! ما رو چه به ۱۸ تير؟! خلاصه که بيچاره شديم رفت.

-Ciao
همين ديگه. فعلاً همين. اين چند روزه دلم تنگ شده از جای خالی کسی و من هم دوباره به طبقهء پايين موج سينوسی نقل‌مکان نموده‌ام. اما خب ... ظاهراً فعلاً کاری جز سکوت نمی‌شه کرد. پس به چرندنويسی عادی خودمون بر خواهيم گشت.

No comments: