-تجمع اعتراضآميز وبلاگ نويسان مشهدی در اعتراض به درگذشت گلآقا.
احتمالاً فرداشب با سلمان میريم. ببينيم اين وبلاگ نويسهای مشهدی چه شکلين :).
-مسالهء جالبی که هست، اينه که من از نمايشگاه برای اين فک و فاميلمون يه کتاب سالينجر خريدم. البته ايشون دستورات ديگهای فرموده بودن، اما خب نشد و من همون "فرانی و زويی" رو که برای خودم خريده بودم، برای اون هم خريدم. اما از اون موقع يادم رفته کتابه رو بهش بدم :)).
الان اين موضوع رو کشف کردم و بسی انگشت حيرت به دندان گزيدم که من ديگه چه جورشم.
-جشن فارغالتحصيلی هم دو هفتهء ديگه برگزار میشه. البته اکثر ۷۹ی های جانبرکف تا آخرين قطرهء خونشون توی دانشگاه میمونن و سنگر رو ترک نمیکنن، اما خب الکی مثلاً ما هم میريم اونجا افهء فارغالتحصيلی و مهندسی و اينا. خلاصه که الکی الکی ۴ سال گذشت، اين يک سال هم میگذره و دانشجويیمون هم(اگر حماقت بزرگ رو مرتکب نشيم، يا نذارن که بشيم :)) ) تموم میشه.
-و حجتالاسلام والمسلمين و اينا محسنی اژهای، آقای سحرخيز رو گاز گرفته و قندون پرت کرده براش! اين هم از اثرات اصلاحاته ديگه. قبلاً آقا فتوای قتل زنجيرهای میدادن، حالا طی يک دگرديسی اصلاحطلبانه به اصل خودشون رجعت کردن و گاز میگيرن.(اليور تويست بود که گاز میگرفت؟ نه ... ديويد کاپرفيلد بود. جای آقای مردستون توی جلسهء نظارت بر مطبوعات خالی :)) )
-يه سوال: به نظر شما Pink Floyd و Bee Gees و Evanescense و حسامالدين سراج چه نسبتی با هم دارن؟ اگر هيچ، چرا من به طور متناوب آهنگهاشون رو گوش میکنم؟ احتمالاً مشکلات فنی از خودمه :)).
من برم دانشگاه "يه نفر" رو ببينم.(شايان ذکر است که در دنيا "يه نفر" بيشتر وجود نداره :)) )
Ciao
No comments:
Post a Comment